بریدههای کتاب دزیره جوجووو☆ 1403/12/26 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 334 راستی بگو ببینم وقتی یک نفر روی زخمی که مدت هاست جوش خورده و جایش صاف شده نمک بپاشد چه باید کرد ؟ _باید به ریش آن آدم خندید ، دزیره ! 0 8 جوجووو☆ 1403/12/26 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 297 امیدوار بودن گناه نیست ، خانم . 0 5 مبینا🌴 1403/11/22 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 933 و من فکر می کردم که مادربزرگ بودن خیلی لذت دارد، آدم با بچه ها بازی می کند و از وجود آنها لذت می برد بدون اینکه زحمت بیدار شدن ساعت شش صبح را تحمل کند. 😁 0 4 جوجووو☆ 1403/12/26 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 299 _من به هیچ وجه شجاع نیستم ، حتی زن ترسویی هستم؛ اما وقتی موضوع برایم خیلی اهمیت داشته باشد ناچارم ترس را کنار بگذارم. 0 44 کیمیا 1403/11/4 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 830 پاپا ناگهان دوباره خسته و محزون به نظر آمد. _آن موقع من از یک جمهوری جوان دفاع می کردم و امروز... امروز حق خودمختاری را از این مملکت کوچک و عاشق آزادی که در مقابل ما است سلب می کنم. 0 0 مبینا🌴 1403/10/22 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 86 گناه آن ها نیست اگر متعدد و فقیر هستند و تنها اتاق مشترکشان آشپزخانه است. 0 1 مبینا🌴 1403/11/2 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 449 برای هر ملتی امکان ترقی هست به شرط این که گذشتهی عظیمش را فراموش کند. تاثیرگذار بود! 0 3 مبینا🌴 1403/10/22 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 71 اما افکارم مثل مورچه ها در جهات مختلف حرکت می کنند و مثل آنها بار های کوچکی بر دوش دارند؛ همانطور که مورچه ها معمولا ساقه یک برگ یا دانه شنی را دنبال می کشند؛ افکار من نقشه های خیلی کوچکی از زندگی آینده مرا بر پشت دارند. اما خیلی زود بار ها را بر زمین می ریزند چون من شامپانی خورده ام و نمی توانم افکارم را متمرکز کنم. پ.ن: منم همینطور اوژنی البته من بدون خوردن شامپانی! 0 2
بریدههای کتاب دزیره جوجووو☆ 1403/12/26 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 334 راستی بگو ببینم وقتی یک نفر روی زخمی که مدت هاست جوش خورده و جایش صاف شده نمک بپاشد چه باید کرد ؟ _باید به ریش آن آدم خندید ، دزیره ! 0 8 جوجووو☆ 1403/12/26 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 297 امیدوار بودن گناه نیست ، خانم . 0 5 مبینا🌴 1403/11/22 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 933 و من فکر می کردم که مادربزرگ بودن خیلی لذت دارد، آدم با بچه ها بازی می کند و از وجود آنها لذت می برد بدون اینکه زحمت بیدار شدن ساعت شش صبح را تحمل کند. 😁 0 4 جوجووو☆ 1403/12/26 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 299 _من به هیچ وجه شجاع نیستم ، حتی زن ترسویی هستم؛ اما وقتی موضوع برایم خیلی اهمیت داشته باشد ناچارم ترس را کنار بگذارم. 0 44 کیمیا 1403/11/4 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 830 پاپا ناگهان دوباره خسته و محزون به نظر آمد. _آن موقع من از یک جمهوری جوان دفاع می کردم و امروز... امروز حق خودمختاری را از این مملکت کوچک و عاشق آزادی که در مقابل ما است سلب می کنم. 0 0 مبینا🌴 1403/10/22 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 86 گناه آن ها نیست اگر متعدد و فقیر هستند و تنها اتاق مشترکشان آشپزخانه است. 0 1 مبینا🌴 1403/11/2 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 449 برای هر ملتی امکان ترقی هست به شرط این که گذشتهی عظیمش را فراموش کند. تاثیرگذار بود! 0 3 مبینا🌴 1403/10/22 دزیره آن ماری سلینکو 4.7 3 صفحۀ 71 اما افکارم مثل مورچه ها در جهات مختلف حرکت می کنند و مثل آنها بار های کوچکی بر دوش دارند؛ همانطور که مورچه ها معمولا ساقه یک برگ یا دانه شنی را دنبال می کشند؛ افکار من نقشه های خیلی کوچکی از زندگی آینده مرا بر پشت دارند. اما خیلی زود بار ها را بر زمین می ریزند چون من شامپانی خورده ام و نمی توانم افکارم را متمرکز کنم. پ.ن: منم همینطور اوژنی البته من بدون خوردن شامپانی! 0 2