بریده‌های کتاب معمای هویدا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 6

هویدا که در ابتدای مهم‌ترین مسیر سیاسی زندگی‌اش یعنی در شب‌های پراسترس ترور و اغمای «حسنعلی منصور» که به‌دست اعضای گروه مؤتلفهٔ اسلامی به‌ضرب گلوله از پای درآمده بود، زمام امور را به دست گرفت، برخلاف انتظارات، ۱۳ سال در این مسند دوام آورد و در نهایت یک سال پیش از وقوع انقلاب به‌دنبال رشد افسارگسیختهٔ تورم و هم‌زمان با اوج‌گیری بحران‌های پیشتر خاموش سیاسی مجبور به استعفا شد و از پست نخست‌وزیری به وزارت دربار شاهنشاهی رسید. زندگی سیاسی امیرعباس هویدا همواره مخالفان و موافقانی داشته و دارد. نام او در اذهان سیاسی جامعه یکی با دوران اقتصادی نسبتاً با ثبات نخست‌وزیری‌اش شهره است و یکی با اعدام جنجالی‌اش در دادگاه انقلاب. او در وقت تنفس، در آخرین جلسهٔ دادگاهش، در راهروهای زندان قصر به‌ضرب گلوله از پای درآمد. به‌راستی ضارب او چه کسی بود؟ برای یافتن پاسخ این پرسش باید با عباس میلانی همراه شویم در یکی از روزهای بارانی فروردین ماه در زندان قصر، در تهران ماه‌های اوایل انقلاب .

12

بریدۀ کتاب

صفحۀ 293

📍پیپ‌کش قهار و پیکان سوار باسواد؛ در باب زندگینامه امیرعباس هویدا پدرش سررشته در سیاست داشت، و سفیر #ایران در چند کشور عربی بود، خودش هم کلی سفر خارجی کرده بود و عاشق فرانسوی و ادبیات #فرانسه بود. بعد از ترور منصور توسط #شاه به نخست‌وزیری ایران منصوب شد، و سیزده سال نخست وزیر بود که در تاریخ ایران بی‌سابقه است. او تولیدات داخلی می‌پسندید و می‌گفت دارایی من پیپم و پیکانم و خانه کوچکم است! بعد از #انقلاب_ایران، دستگیر شد و دادگاهی شد. فرازهایی از دادگاه را برای شما مینویسم: "+قاضی: آقای هویدا؛ در سیزده سال نخست وزیری که اربابان آمریکایی و انگلیسی‌ات تو را مسند قدرت نگه داشته بودند چه غلطی کردی؟ -هویدا: جناب قاضی، کسی ارباب من نیست، اگر آمریکاییان ارباب من بودند من هم‌اکنون اینجا جلوی شما نبودم! من در سیزده سال نخست وزیری خودم نگذاشتم حتی قیمت یک خودکار هم تکان بخورد. خنده بلند حاضرین دادگاه!" بعد از دادگاه وی در حال رفتن به سلول خود بود که توسط یک آخوند (روحانی) بنام غفاری به ضرب گلوله کشته شد! و جسدش در مکانی گمنام به خاک سپرده شد.

7