بریده‌های کتاب خواهر من، قاتل زنجیره ای

"حتی عاشق ترین والدها و نزدیکان با لبخند روی چهره‌شان مرتکب قتل می شوند. آن‌ها مارا مجبور می کنند خودمان را داغان کنیم و کسی را که هستیم نابود کنیم. مگر قتلی از این واضح‌تر و آشکار‌تر هم داریم؟"

قلبم میریزد اما وقت جمع کردنش را ندارم. انگشتانم را روی فرمان محکم می کنم تا جلوی لرزش دستم را بگیرم .🧩

عشق علف هرز نیست هرجایی نمی روید...

آیولا در دنیایی زندگی می‌کند که همه‌ چیز باید بر وفق مرادش پیش رود‌‌. این برایش یک قانون ثابت مثل قانون جاذبه است.

- تو از اونم بدتری. -ببخشید؟ - اون یه مشکل و بیماری داره... اما تو چی؟ تو بهانه‌ت چیه؟

وقتی بعضی حرف ها زده میشن،دیگه نمیشه پسشون گرفت