بریدههای کتاب زمانی که همسنگر پیکاسو بودم Satoru 1404/4/11 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 11 «فقط کار میکرد؟» دایی خندید: «هیچ آدم عاقلی فقط کار نمیکنه» 0 13 Satoru 1404/4/11 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 20 از واقعیات توی نوشتهها برداشت اشتباه نکنین. چون واقعیت هر چقدر هم عریان باشه، هر کسی اونو از نگاه خودش میبینه. 0 9 Satoru 1404/4/11 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 21 1 8 Satoru 1404/4/11 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 23 دلم نیامد بگویم آدمهایی که شاهکار خلق میکنند لزوماً اخلاق و رفتار شاهکاری ندارند. 0 5 Satoru 1404/4/11 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 23 بخت وقتی با استعداد همراه بشه، حتماً نتایج درخشانی داره. 0 7 Satoru 1404/4/12 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 28 چه فرقی میکنه؟ گاهی نصف یه ملت تصمیم میگیرن راه غلط رو برن. بدبختی ما اینه که همیشه فکر میکنیم حق با اکثریته! 1 11 Satoru 1404/4/12 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 79 -«تو باید همیشه پشت من باشی حتی وقتی حق با من نیست.» +«ما تو قبیله زندگی نمیکنیم ارنست عزیز اینکه فقط نامزدیم دلیل نمیشه هر چی رو تو بگی دربست قبول کنم. » - «چطوره که من هر چی تو میگی قبول میکنم؟ + «خب اشتباه میکنی عزیزم!» 0 9 Satoru 1404/4/12 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 89 همینگوی گفت: آدما همیشه تو یه دورههایی میزنه به کلهشون و تموم چیزایی رو که ساختهن خراب میکنن ولی نگران نباش این دورهها همیشه بوده و همیشه هم مجبور میشن یه جایی تمومش کنن. 0 7 Satoru 1404/4/12 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 97 فرانکو ادعا میکنه که توده مردم طرفدار اون هستن ولی مردم فقط از ترس و وحشته که حرفی نمیزنن،کشیشها هم مخ خیلیها رو شستوشو دادهن. تو بعضی کلیساها این طور ادعا کردهن که فرانکو رو خدا برای نجات اسپانیا فرستاده. 0 5 Satoru 1404/4/13 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 100 انسان ذاتاً قسىالقلبه شايد قساوت نابترین هنری باشه که انسان از خودش نشون میده. 0 5 Satoru 1404/4/13 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 140 1 6 Satoru 1404/4/13 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 145 بارسلون زیباست. آن قدر زیبا که با خودم فکر کردم میشود یک کشور این قدر شهرهای زیبا داشته باشد؟ فکر کردم اصلاً منصفانه نیست. شهرهایی که در اسپانیا دیده بودم یکی از یکی زیباتر بودند. 0 5 Satoru 1404/4/14 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 145 وقتی قراره بلا نازل بشه، میشه. جلوشو نمیشه گرفت. اما میشه کوبیدش. میشه ازش انتقاد کرد. 0 12 Satoru 1404/4/14 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 150 0 7 Satoru 1404/4/14 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 155 بعدها طبق گزارشهایی که از بمباران گرونیکا دادند معلوم شد نزدیک به پنج هزار بمب روی این شهر خالی کرده اند آتش انفجار این همه بمب میتواند به راحتی فولاد را ذوب کند هر بار فکرش را میکنم چه به سر آدمها آورده تنم به رعشه می افتد. وقتی به شهر رسیدیم فکر کردم در جهنم هستیم قعر جهنم چند درجه پایین تر از جهنم واقعی هیچگاه تصویر آدمهایی که آن طور لت و پار شده بودند از خاطرم محو نخواهد شد. پیش از این درباره توحش بشر فقط شنیده بودم. فکر نمی کردم انسان قرن بیستم تا این اندازه میتواند نسبت به همنوعانش وحشیگری کند. این انسان متمدنی بود که تکنولوژی را دستاویز تمدن خود کرده بود. تمدنی که میخواست بر پایهٔ کشتار خودش را به جهان ثابت کند روز کشتار گرونیکا برای همیشه از انسان ناامید شدم این موجود دوپا کسی نبود که بشود برای ساختن آینده ای روشن روی او حساب کرد آینده فقط میتوانست برای آنهایی روشن باشد که درباره آن حق تصمیم گرفتن داشتند هیچ حقی برای بقیه برای آن کسانی که در این تصمیم گرفتنها نقشی نداشتند قائل نبودند. 0 5 Satoru 1404/4/14 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 160 0 7
بریدههای کتاب زمانی که همسنگر پیکاسو بودم Satoru 1404/4/11 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 11 «فقط کار میکرد؟» دایی خندید: «هیچ آدم عاقلی فقط کار نمیکنه» 0 13 Satoru 1404/4/11 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 20 از واقعیات توی نوشتهها برداشت اشتباه نکنین. چون واقعیت هر چقدر هم عریان باشه، هر کسی اونو از نگاه خودش میبینه. 0 9 Satoru 1404/4/11 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 21 1 8 Satoru 1404/4/11 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 23 دلم نیامد بگویم آدمهایی که شاهکار خلق میکنند لزوماً اخلاق و رفتار شاهکاری ندارند. 0 5 Satoru 1404/4/11 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 23 بخت وقتی با استعداد همراه بشه، حتماً نتایج درخشانی داره. 0 7 Satoru 1404/4/12 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 28 چه فرقی میکنه؟ گاهی نصف یه ملت تصمیم میگیرن راه غلط رو برن. بدبختی ما اینه که همیشه فکر میکنیم حق با اکثریته! 1 11 Satoru 1404/4/12 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 79 -«تو باید همیشه پشت من باشی حتی وقتی حق با من نیست.» +«ما تو قبیله زندگی نمیکنیم ارنست عزیز اینکه فقط نامزدیم دلیل نمیشه هر چی رو تو بگی دربست قبول کنم. » - «چطوره که من هر چی تو میگی قبول میکنم؟ + «خب اشتباه میکنی عزیزم!» 0 9 Satoru 1404/4/12 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 89 همینگوی گفت: آدما همیشه تو یه دورههایی میزنه به کلهشون و تموم چیزایی رو که ساختهن خراب میکنن ولی نگران نباش این دورهها همیشه بوده و همیشه هم مجبور میشن یه جایی تمومش کنن. 0 7 Satoru 1404/4/12 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 97 فرانکو ادعا میکنه که توده مردم طرفدار اون هستن ولی مردم فقط از ترس و وحشته که حرفی نمیزنن،کشیشها هم مخ خیلیها رو شستوشو دادهن. تو بعضی کلیساها این طور ادعا کردهن که فرانکو رو خدا برای نجات اسپانیا فرستاده. 0 5 Satoru 1404/4/13 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 100 انسان ذاتاً قسىالقلبه شايد قساوت نابترین هنری باشه که انسان از خودش نشون میده. 0 5 Satoru 1404/4/13 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 140 1 6 Satoru 1404/4/13 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 145 بارسلون زیباست. آن قدر زیبا که با خودم فکر کردم میشود یک کشور این قدر شهرهای زیبا داشته باشد؟ فکر کردم اصلاً منصفانه نیست. شهرهایی که در اسپانیا دیده بودم یکی از یکی زیباتر بودند. 0 5 Satoru 1404/4/14 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 145 وقتی قراره بلا نازل بشه، میشه. جلوشو نمیشه گرفت. اما میشه کوبیدش. میشه ازش انتقاد کرد. 0 12 Satoru 1404/4/14 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 150 0 7 Satoru 1404/4/14 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 155 بعدها طبق گزارشهایی که از بمباران گرونیکا دادند معلوم شد نزدیک به پنج هزار بمب روی این شهر خالی کرده اند آتش انفجار این همه بمب میتواند به راحتی فولاد را ذوب کند هر بار فکرش را میکنم چه به سر آدمها آورده تنم به رعشه می افتد. وقتی به شهر رسیدیم فکر کردم در جهنم هستیم قعر جهنم چند درجه پایین تر از جهنم واقعی هیچگاه تصویر آدمهایی که آن طور لت و پار شده بودند از خاطرم محو نخواهد شد. پیش از این درباره توحش بشر فقط شنیده بودم. فکر نمی کردم انسان قرن بیستم تا این اندازه میتواند نسبت به همنوعانش وحشیگری کند. این انسان متمدنی بود که تکنولوژی را دستاویز تمدن خود کرده بود. تمدنی که میخواست بر پایهٔ کشتار خودش را به جهان ثابت کند روز کشتار گرونیکا برای همیشه از انسان ناامید شدم این موجود دوپا کسی نبود که بشود برای ساختن آینده ای روشن روی او حساب کرد آینده فقط میتوانست برای آنهایی روشن باشد که درباره آن حق تصمیم گرفتن داشتند هیچ حقی برای بقیه برای آن کسانی که در این تصمیم گرفتنها نقشی نداشتند قائل نبودند. 0 5 Satoru 1404/4/14 زمانی که همسنگر پیکاسو بودم محمدرضا مرزوقی 4.6 3 صفحۀ 160 0 7