بریدههای کتاب ما در برابر شما مهدیه 1402/4/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 35 هر آدمی صدها آدم در درون خود دارد اما در چشم دیگران تنها یکی از آن ها رخ می نماید. 0 9 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 411 وقتی مرگ به زندگیمان پنجه میاندازد، زندگی عادی امری میشود بسیار بسیار دور از دست. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 372 شب در آشپزخانه تنها نشسته در انتظار کلیدی که روی در بیفتد. اما چنین نمیشود. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 366 خودش را تنظیم کرده روی حالت زنده ماندن؛ و نه زندگی. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 332 تیم یعنی خانواده 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 304 "چون میترسه من بلایی سر یکی بیارم" "سر کی؟" مایا جانش بالا میاید تا اعتراف کند "خودم" 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 297 کجا باید درختی زیبا بیابد تا مادرش را زیر آن بیارامد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 297 اینجا در آغوش امن اوست که میتواند به هزاران تکه از هم بگسلد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 277 پشت پیتر راست است، گرچه صدایش حکایت از واژگونی دارد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 270 آنا نمیگوید که چقدر از به دوش کشیدن پدرش رنج میبرد، بنی هم نمیگوید که چقدر حسرت این کار را در دل دارد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 264 میدانی از تو چه میخوام؟ فقط مرا بشنو. 0 2 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 195 صدایش پیر تر از سنش به گوش میرسد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 145 اما باید برای اون بچههایی که خیلی دوست و رفیق ندارن دوست خوبی باشی. باید از اونهایی که ضعیفن حمایت کنی. حتی اگه سخت باشه، حتی اگه فکر کنی نمیشه، حتی اگه خودت ترسیده باشی. همیشه باید رفیق خوبی باشی. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 116 غم بهاییه که برای عشق میپردازیم. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 91 عشق را نمیتوان سنجید و اندازه گرفت. 0 2 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 69 آمات تنها و با پیراهنی خیس از عرق در راه خاکی میدود، آنقدر تا اشک از چشمهایش سرازیر شود و مغزش از هر فکری تهی. 0 2 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 60 وقتی رابطه ای نفس های آخرش را میکشد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 47 بدی بزرگ شدن این است که آدم میفهمد همه جا همینطور است. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 46 سرت را بالا بگیر و بایست، حالا چه برنده ای و چه بازنده 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 42 وقتی همهچیز در سراشیب سقوط است، آدمی به آخرین چیزی چنگ میزند که توان کنترلش را دارد و میچسبد به آخرین تکه ی زمین سفت زیر پا. 0 1
بریدههای کتاب ما در برابر شما مهدیه 1402/4/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 35 هر آدمی صدها آدم در درون خود دارد اما در چشم دیگران تنها یکی از آن ها رخ می نماید. 0 9 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 411 وقتی مرگ به زندگیمان پنجه میاندازد، زندگی عادی امری میشود بسیار بسیار دور از دست. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 372 شب در آشپزخانه تنها نشسته در انتظار کلیدی که روی در بیفتد. اما چنین نمیشود. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 366 خودش را تنظیم کرده روی حالت زنده ماندن؛ و نه زندگی. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 332 تیم یعنی خانواده 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 304 "چون میترسه من بلایی سر یکی بیارم" "سر کی؟" مایا جانش بالا میاید تا اعتراف کند "خودم" 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 297 کجا باید درختی زیبا بیابد تا مادرش را زیر آن بیارامد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 297 اینجا در آغوش امن اوست که میتواند به هزاران تکه از هم بگسلد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 277 پشت پیتر راست است، گرچه صدایش حکایت از واژگونی دارد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 270 آنا نمیگوید که چقدر از به دوش کشیدن پدرش رنج میبرد، بنی هم نمیگوید که چقدر حسرت این کار را در دل دارد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 264 میدانی از تو چه میخوام؟ فقط مرا بشنو. 0 2 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 195 صدایش پیر تر از سنش به گوش میرسد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 145 اما باید برای اون بچههایی که خیلی دوست و رفیق ندارن دوست خوبی باشی. باید از اونهایی که ضعیفن حمایت کنی. حتی اگه سخت باشه، حتی اگه فکر کنی نمیشه، حتی اگه خودت ترسیده باشی. همیشه باید رفیق خوبی باشی. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 116 غم بهاییه که برای عشق میپردازیم. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 91 عشق را نمیتوان سنجید و اندازه گرفت. 0 2 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 69 آمات تنها و با پیراهنی خیس از عرق در راه خاکی میدود، آنقدر تا اشک از چشمهایش سرازیر شود و مغزش از هر فکری تهی. 0 2 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 60 وقتی رابطه ای نفس های آخرش را میکشد. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 47 بدی بزرگ شدن این است که آدم میفهمد همه جا همینطور است. 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 46 سرت را بالا بگیر و بایست، حالا چه برنده ای و چه بازنده 0 1 fatemeh.hajiloo 1404/5/26 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 29 صفحۀ 42 وقتی همهچیز در سراشیب سقوط است، آدمی به آخرین چیزی چنگ میزند که توان کنترلش را دارد و میچسبد به آخرین تکه ی زمین سفت زیر پا. 0 1