بریده‌های کتاب سه دختر حوا

+می‌دانی چرا آنقدرها برای رفتن به بهشت تمایل ندارم؟ _چرا؟ +چون به کسانی که به آنجا می‌روند نگاه می‌کنم.

ذهنی که تردید داشته باشد نعمت است. کنجکاوی هم مقدس است. آدمی که کنجکاو نباشد پیشرفت نمی‌کند. آدمی هم که پیشرفت نداشته باشد در جا می‌زند.

انسان وقتی کاری را انجام می‌دهد که بنا به تصوراتش ، هرگز توان انجام دادنش را نداشته چقدر احساس سبکی می‌کند .

هیچ چیزی را تا باچشمانت ندیده ای ،بادستانت لمس نکرده ای وبا منطق خودت درک نکرده ای،باورنکن ‌.

هیچ کس صد درصد چیزی را نمی داند

پری آخرین لحظه،از قرارگرفتن درمعرض تجاوز نجات پیدا کرده بود.دراین مملکت،چندزن،چندانسان از چنین جنایت هایی جان سالم به دربرده بودند یا حتی نجات نیافته بودند؟

اما هیچ کس نمی دانست خواندن برای پری یک جور راه فرار محسوب‌ می شد. خودش هم متوجه بود که این همه خواندن اورا از بقیه جدا می کرد؛

وطن او کتاب ها بودند ؛اما درآن واحد دیاری بود که مدام به غارت می رفت.

چرا اونا به اسم مذهب دارن خداوند رو میکشن؟ اونا به اسم نظم و قانون، عشق حقیقی رو از یاد تمام انسان‌ها بردن و این خیلی غم‌انگیزه!

همه‌ ما تنها به دنیا اومدیم و تنها هم می‌میریم!

خیال و تخیلاتش خانه‌اش شده بود و‌ کتاب‌هایش وطن و پناهگاهش بودند تا از زندگی روزمره و خسته‌کننده و خفقان‌آورش فرار کند!

دو مدل مرد وجود دارد: کسانی که می‌شکنند و فرو می‌ریزند و آنهایی که تعمیر می‌کنند. در مورد دسته اول، به سرعت به آنها دل می‌بازیم و عاشقشان می‌شویم اما با گروه دوم ازدواج می‌کنیم و تشکیل خانواده می‌دهیم.

خورشید پاییز زود به خواب میرود!

مرگ بلاخره به سراغت میاد و تو رو پیدا میکنه و زندگیت رو به پایان میرسونه!

این رو به یاد داشته باش که خداوند از همه چیز مراقبت میکنه!