بریده‌های کتاب سرباز رنگ پریده و شش داستان دیگر

همان طور که میدانی گاهی روش‌های غیرمتعارف کارسازند.

خب، آقا، وقتی از کسی یکی دو تا کار عجیب و غریب سر می‌زند ممکن است قبل توجیه باشد؛ اما وقتی همهٔ کارهای او عجیب و غریب است آدم به تدریج دچار شک می‌شود!

دست سرنوشت کارهایی می‌کند که فهمیدنش واقعاً سخت است. اگر هیچ مکافاتی برای چنین اعمالی نباشد دنیا جای مضحک و بیرحمی است.

آدم نمی‌تواند در آخرین لحظه شاهد بر باد رفتن تمام امیدها و نقشه‌های خود باشد و کاری برای بیرون آمدن از آن وضع نکند.

بزرگترین اسارتی که می‌تواند زنی‌ را گرفتار کند؛ اسارت عشق است.

_ شما همه چیز را می‌بینید. _ من چیزی بیش از شما نمی‌بینم اما خودم را عادت داده‌ام به چیزی که می‌بینم توجه کنم.

_ به نظرت چطور آدمی است؟ _ موجودی رقت‌بار و بیخود و زهوار در رفته. _ دقیقا، واتسن. اما مگر کل زندگی رقت‌بار و بیخود نیست؟ آیا داستان او نمونه کوچکی از کل هستی نیست؟ ما به چیزهایی میرسیم. به آنها چنگ میزنیم. اما در پایان چه چیزی برایمان می‌ماند؟ یک چیز واهی‌. یا بدتر از واهی _ فلاکت.

راز قلب و ذهن زنان برای مردان معماری لاینحلی است.در دنیای زنان ممکن است قتل بخشیده یا توجیح شود اما جرمی کوچک تر در دل بماند و یک عمر مایه دلخوری باشد.