بریده‌های کتاب لذات فلسفه: پژوهشی در سرگذشت و سرنوشت بشر

اما کودکان کردار ما را یاد میگیرند نه گفتار ما را و ناراحتی و آشوبگریشان بیشتر به خاطر آن است که از کارهای گذشته ما تقلید میکنند کودکانت را به من بنما تا بگویم خود چکاره هستی.

رمز و کلید تربیت کودک در این است که پدر و مادر از نو بتوانند مانند کودکان بشوند و از مقام و درجه ای که دارند پایین بیایند و با برابری خالصانه ای با کودک خود بازی کنند. شاید با این صمیمیتی که از روی فروتنی است بتوانیم اطمینان و محبت کامل کودک را که سنگ بنای تربیت است به دست آوریم. اگر نتوانیم با صدق و درستی ، پاکی و صداقت را از منابع اخلاقی که در فطرت کودک نهفته است بیرون آوریم چگونه در پروردن صفات اخلاقی کودک موفق خواهیم شد؟

امیدواریم که در این کار چنان تند نرود که از عشق زندگی غافل بماند و کتاب ها او را از محبت و طبیعت و مادری دور کند ما هر شغل و حرفه ای که در پیش گیرد، او را کامل نخواهیم دانست مگر آنکه کودکی بزاید و بکوشد او را برتر از خود بار بیاورد

اگر می خواهی محبوب باشی فروتن باش و اگر میخواهی تو را ستایش کنند مفتخر و سرفراز باش و اگر هر دو را میخواهی فروتنی ظاهری را با غرور باطنی درآمیز

پس تسلّط معرفت بر میل و رغبت، جوهر واقعی عقل و اساس و سلاح ضبط نفس است و تسلط بر نفس مهمترین چیزی است که برای بنای خوی و منش لازم است. یا باید دنیا ما را زیر انضباط درآورد یا ما باید بر خود مسلط گردیم باید یکی از این دو راه را برگزید.

به قول اسپینوزا آنچه می خواهیم برای خوبی آن نیست. بلکه برای آن خوب است که آن‌را می خواهیم.

زیبا در ابتدایی ترین مراحلش جلوه ی حسی آن چیزی است که برآورنده و ارضا کننده ی میل شدیدی باشد.

تولستوی به گورکی گفت هرجا که می خواهی بنده و فرمانبردار داشته باشی هرچه می توانی از موسیقی مدد بگیر زیرا موسیقی مایه ی کندی ذهن است

چه خواهید گفت اگر همه ی پیشرفت های ما تنها اصلاح روش ها و وسایل باشد ، نه غایات و مقاصد.

دیزرائلی: اروپاییان از پیشرفت دم می زنند زیرا به کمک بعضی از اکتشافات علمی جامعه ای درست کرده اند که راحتی را با تمدن اشتباه میکند.

اگر زن در عشق بر مرد برتری دارد مرد هم در دوستی از او برتر است. مردان میتوانند با هم دوست شوند ولی زنان فقط میتوانند با هم آشنا گردند. آن گاه که زنان از هم به خوبی یاد کنند ستارگان آسمان فرو خواهند ریخت مصاحبت زنان با هم سخت است و از معاشرت همدیگر ملول و آزرده میگردند و صحبت آنها برای یکدیگر فقط وقتی قابل تحمل است که از مردان گفت و گو کنند.

مترودوروس گفته است که هر چیز خوب وابسته به شکم است. این سخن با آنکه از ادب دور است تا حد زیادی درباره مرد راست است. مرد غذا را بیش از حد دوست میدارد و به آسانی از آن راه ممکن است به دام بیفتد. عشق او به طعام و شراب از زن بیشتر است. درست از آن گاه که حوا آدم را با یک سیب بفریفت ، زن بر مرد از راه شکم مسلط شد و هم معده و هم اخلاق او را به یکبار فاسد ساخت

نر علاقه مند به حرکات بی فایده است و ماده علاقه مند به سکون بیش از اندازه زن تنبل تر است و به همین علت هم خطرناکتر، زیرا تنبلی مادر فساد است؛ برای فضیلت و خوشبختی و خوشایند بودن لازم است به کاری مشغول شد.

علم وصف تحلیلی اجزاست و فلسفه تفسیر ترکیبی کل یا تفسیر جزء از لحاظ مکان و ارزش آن نسبت به کل است. علم طرق و وسایل را تعیین میکند و فلسفه برنامه و تصمیم را.

جذابیت جنسی زن باید برای حفظ ازدواج تبدیل به جذابیت مادری گردد و به همین جهت پس از بچه دار شدن چنان لطف و جاذبه ای پیدا میکند که مرد آن را تصور نکرده بود زن تغییر می یابد و ظهور جدیدی پیدا می کند. اعجاز کودک ، او را با دل انگیزی مقاومت ناپذیر جدیدی می پوشاند اگر فرزندی به وجود نیاید خانه به دیوارهایی میماند که جسم زن و مرد را محصور کرده است و آنجا که بایستی خانواده ای باشد فقط قطعاتی از موجود زنده دیده می شود.

زن به مردی که فرماندهی بلد است با خوشحالی تسلیم می شود. اگر این روزها فرمانبرداری زن کمتر شده است برای آن است که مردان در قدرت و اخلاق ضعیف تر از پیش شده اند شاید اُنس به صنعت تنبلی آور امروز و انس به زندگی معنوی خستگی آور و ساختگی، مردان را به بردگی عادت داده است و شجاعت آنان را از دستشان گرفته است.

این اصالت " فرد " در سیاست و اقتصاد سرانجام در اصالت فرد در اخلاق منعکس می گردد که به سودپرستی بی نهایت منجر می شود و یکی از مظاهر نابودی تمدن های بزرگ است

ما بر روی زمین با سرعتی بی سابقه حرکت میکنیم و نمیدانیم و فکر نکرده ایم که کجا میرویم و آیا در اینجا برای نفوس نا آرام خود سعادتی پیدا خواهیم کرد؟ ما با دانش خود که ما را با قدرت خود مست کرده است نابود میشویم؛ ما بدون حکمت نجات نخواهیم یافت.

پیرون نتیجه گرفت که هیچ چیزی قطعی نیست و به همین جهت شاگردانش با آنکه خیلی گرامیش داشتند در مرگش گریه نکردند زیرا به مرگ او یقین نداشتند.

ماتریالیسم طغیان جوانی بر ضد تعصب و استبداد است. این طغیان پس از جوانی فرو مینشیند و اندیشه که پخته تر میشود به فروتنی تمام به غموض روشن نشدنی جهان زنده اقرار میکند