بریده‌های کتاب جنگل

امان از دست این بچه ها. یه لحظه مثل مده‌آ اخمو و لجباز هستند و لحظه ای بعد مثل فرشته ها معصوم و دوست‌داشتنی اند.

آدم برای زنده ماندن کارهای وحشتناکی می‌کند. هرکس فکر می‌کند انسان از حیوان شریف تر است، متوهم است.

وقتی رد پایی روی ماه وجود دارد، به من نگو آسمان دست نیافتنی است.

مردم حرف می‌زدند، یکدیگر را می‌فروختند و به همسایه‌ها و عزیزانشان خیانت می‌کردند. گاهی به خاطر یک لقمه نان. گاهی به خاطر آزادی. همه این‌ها بستگی به این داشت که چقدر گرسنه باشند.

دیوار بین زندگی و مرگ، بین زیبایی بی‌نظیر و زشتی ترسناک، بین معصومانه‌ترین منظره و یک حمام خون وحشتناک، دیواری سست و بی دوام است که فقط یک لحظه طول می‌کشد تا فرو بریزد.

آدم ها در هنگام ناتوانی چاره ای جز تحمل کردن ندارند.

شکست خوردن با حقیقت بهتر از پیرون شدن با دروغ است.

وقتی آدم گرسنگی می‌کشد شادی و‌ موفقیت برایش بی اهمیت می‌شود.