بریده‌های کتاب The Empyrean: Onyx Storm

وقتی از هم جدا میشیم، اتفاقای بدی میفته.

درد کشیدن یه رقابت نیست، هرکسی به اندازه‌ی خودش درد میکشه.

من از تیرندور برای محافظت از تو استفاده میکنم، نه از تو برای محافظت از تیرندور. _زیدن

من تورو انتخاب می‌کنم. و هر ریسکی که این انتخاب با خودش میاره‌رو. من تمام وجودتو میبینم ،زیدن:خوب، بد، غیرقابل بخشش. این چیزی بود که قولش رو بهم دادی، و همون چیزیه که من میخوام، تمام وجودت. و میتونم از پس خودم بربیام، حتی اگه مجبور باشم در برابر تو.

تو مالِ منی

هیچ وقت اجازه نمیدم تو همه‌ی کساییو که دوست داری ول کنی.

اون من رو دوست نداشت، نه اونجور که لیاقت دوست داشته شدن رو دارم، و هیچ قدرتی ارزش موندن با کسی رو نداره که دوستت نداره.

فقط قدرت نیست که اعتیاد آوره، آزادی از احساساته که آدم رو معتاد میکنه.

فقط با کسانی به میدان جنگ برو که کاملا به آنها اعتماد داری

_ درد رو، آشفتگی رو بده به من من نگهش میدارم،میدونم احمقانه به نظر میرسه ولی یه راهی پیدا میکنم. من چیزایی که نمیخوای حس کنی رو ازت میگیرم،چون عاشق تک تک قسمت های وجودتم +تو همین الانشم صاحب روحمی،حالا دردم رو هم میخوای؟ داری پرطمع میشی، وایولنس.

تو هدیه‌ی زندگی من بودی!

کنترل فقط اتفاقی که اجتناب ناپذیره رو عقب میندازه،شاید رسیدن به ثبات، امید احمقانه‌ای باشه.