بریده‌های کتاب عشق ماهواره ای

باورهایت هرگز از بین نمی‌رود. حتی اگر عامدانه رهایشان کنی،هیچ وقت از دستت فرار نمی‌کنند.

تنهایی غیر قابل تحمل بود و مصاحبت و هم نشینی هم فقط رنج را به همراه داشت.

هر فردی یک خانواده دارد،حتی اگر در موردش حرفی نزند.

من فقط یک جنبه از زندگی تو بودم، ولی تو تمام زندگی من بودی.

بعضی اوقات آدم ها به آغوش نیاز دارند

انسان ها اینطوری نیستن.بعضی وقت ها بدون هیچ دلیلی درهم می‌شکنن.یا حداقل،به دلایلی که هیچ‌کس نمی تونه درکشون کنه.

واژه ها وسیله اند.اگر آن‌هارا با قلبی بی ریا و ذهنی پاک بخوانی،دعا تاثیرگذار خواهد بود و اجازه می‌دهد با کامی ارتباط برقرار کنی.

هیچ وقت نمی‌دانی که یک کمک کوچک، تا چه حد می‌تواند تاثیرگذار باشد.

گمان می‌کنم که وجود نداشتن،هرگونه ترس از ترافیک و یا مرگ را از بین می‌برد.

هرچند،همیشه بدست آوردن چیزی که سزاوارش هستی،یک بُعد گستاخانه هم دارد.اگر مردم سزاوار شادی هستند،باید آن را بدست بیاورند اما شادی‌ای که در ازای گرفتن شادی فرد دیگری بدست آید....زندگی‌ای که در ازای گرفتن زندگی دیگران بدست آید،سزاوار ستانده شدن است.

دختر مرا به سمت پله ها راهنمایی میکند و از من میخواهد که به شانه او تکیه کنم هر چند بدون کمک او نیز مشکلی برایم پیش نمیاید اما پیشنهاد کمکش قبول می.کنم این روزها مردم به ندرت چنین کارهای دلسوزانه ای انجام میدهند و حیف است که پیشنهاد کمکشان را رد کنی. ابتدا حس بدی در مورد این دختر داشتم - او خیلی عجیب به نظر میرسید - اما حالا مهربانی هایش دارد برایم آشکار می شود.

اگه میخوای باور داشته باشی که اون ازت محافظت میکنه باید بپذیری که میتونه بهت اسیب هم بزنه باید بپذیری که اگه از کامی غافل بشی و دیگه به اون احترام نذاری به خودت و اطرافیانت آسیب میزنه اگر فکر می کنی که نمیتونی مسئولیتش رو برعهده ،بگیری بهتره اصلاً ایمان نداشته باشی متوجه شدی؟ . عمیقاً راجع به چیزهایی که پدرم گفته بود فکر کردم ایمان داشتن مسئولیتهایی را نیز به همراه دارد نمیتوانی فقط انتظار نعمتها و موهبتها را داشته باشی اگر باور داری که ایمانت میتواند دنیا را نجات دهد، باید بپذیری که می تواند آن را هم نابود کند.

ابتدا عاشق مردمانی بودم که آن پایین زندگی می‌کردند،و توجهم به سمت نیت های خوبی جلب می‌شد که باور داشتم در هر فردی پیدا می‌شود.انسان ها شدیدا دچار نقصان بودند،ولی باور داشتم که می‌خواهند بهترین نسخه از خودشان باشند،آن ها این تلاش بیهوده را باهم به اشتراک می‌گذاشتند و در عین حال،از یکدیگر پنهانش می‌کردند.

و بعد فهمیدم که عشق می تواند یک تهدید باشد.فهمیدم پایه و اساس یک رابطه عاشقانه این است که گرچه می‌دانی طرف مقابل هر لحظه می‌تواند نابودت کند،بازهم ایمان داری که او چنین کاری نخواهد کرد.یک نابودی بی چون و چرای دو طرفه.

از اینکه آنا دیگر مرا دوست نداشته باشد،هراسی نداشتم. از این می ترسیدم که مبادا کمتر از قبل دوستم داشته باشد.

من مشتاقانه خواستار توجه انسان ها بودم و از طرفی هم از توجه آن‌ها دوری می‌کردم.به چیزی نیاز داشتم که به من نزدیک و در عین حال از من دور باشد.

اگه می‌خوای باور داشته باشی که اون ازت محافظت می‌کنه، باید بپذیری که می‌تونه بهت آسیب هم بزنه.

-اونا باور ندارن،لئو.بلکه می‌خوان باور داشته باشن. +فرقشون چیه؟ -میل به باور داشتن خیلی خیلی قدرتمند‌تره.

تنها تماشای او برایم کافی .بود البته نه اینکه در نظرم جذاب باشد - هر روز که می گذشت جسمش مبهم تر میشد و کارهایش آزاردهنده تر با این وجود چیزی در هسته ی جنون آمیزش نهفته بود که مرا به سمت مدار خود می کشاند . #عشق_ماهواره_ای

باور داشتن به چیزی،به خودی خود ارزشمند است و حتی باور اشتباه بهتر از هرگز باوری نداشتن است