بریده‌های کتاب تمثیلات (پرسش های مهم، پاسخ های کوتاه)

بریدۀ کتاب

صفحۀ 33

اگر نماز، انسان را از فحشا و منكر باز مى‌دارد، چرا بعضى نمازگزاران مرتكب خلاف مى‌شوند؟ پاسخ : اولاً تخمۀ پوك، هيچ گاه سبز نمى‌شود و نماز بدون حضور قلب، تخمه پوك است. نمازى سبب دورى انسان از مفاسد مى‌شود كه با حضور قلب باشد وگرنه حركت لب و كمر چنين خاصيّتى را ندارد. اگر مدرسه و دانشگاه به انسان رشد علمى مى‌دهد به اين معنا نيست كه هركس به مدرسه و دانشگاه رفت به آن رشد مى‌رسد، بلكه به اين معناست كه مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط‍‌ آنكه با جدّيّت درس بخوانيد و آنچه را مى‌خوانيد بفهميد. نماز نيز اگر با اصول و شرايطى كه دارد اقامه گردد، مانع فحشا و منكر مى‌شود. «اِنّ‌ الصّلوةَ‌ تَنهىٰ‌ عن الفحشاءِ و المُنكر» ۱ ثانياً نمازگزارى كه گاهى خلاف مى‌كند، اگر اهل نماز نبود خلافش بيشتر بود، زيرا همين نمازگزار براى صحيح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاك باشد، لباس و مكانش از مال مردم نباشد و همين مقدار مراعات احكام و مسائل، سبب دور شدن او از برخى گناهان و منكرات مى‌شود، همان گونه كه پوشيدن لباس سفيد، انسان را از نشستن روى زمين آلوده باز مى‌دارد.

2

بریدۀ کتاب

صفحۀ 62

چرا در دنيا همواره با مشكلات و سختى‌ها مواجه هستيم‌؟ پاسخ : شخصى از كنار مغازه بلور فروشى مى‌گذشت، چشمش به ليوان‌هايى افتاد كه روى ميز به طور وارونه چيده شده بود. همانجا ايستاد، كمى نگاه كرد و يكى از آنها را به همان حالتى كه بود برداشت و شروع به اعتراض به فروشنده كرد كه آقا! چرا دَرِ اين ليوان بسته است و ته آن باز است‌؟! فروشنده خنديد و گفت: اگر شما درست بنگريد و ليوان را به حالت درست بگيريد، هر دو اشكال برطرف خواهد شد. آرى، بسيارى از اشكالات، بر اساس باورها و تصوّرات غلط‍‌ ما مى‌باشد. ما خيال مى‌كنيم كه دنيا براى رفاه است، لذا مى‌گوييم: چرا رفاه نيست‌؟ مثل كسى كه در چلوكبابى نشسته و اعتراض مى‌كند چرا اينجا دوش ندارد؟! او بايد باور كند كه آنجا حمّام نيست. ما بايد باور كنيم كه دنيا خوابگاه، عشرتكده و آخور نيست، دنيا ميدان رشد است و انسان بايد در اين ميدان با سختى‌ها مبارزه كند تا خود به رشد و كمال برسد. قرآن مى‌فرمايد: «أخذناهم بالبأساء و الضَّراء لعلّهم يضّرّعون» ۱ سختى و فشارها براى توجّه دادن به انسان است. آرى، تا چوب عود را نسوزانيد، بوى عطرش بلند نمى‌شود. سختى‌ها وسيلۀ غرور زدايى است. همان گونه كه لاستيك‌هاى ماشين را بايد تنظيم باد كرد، حوادث تلخ نيز انسان را متعادل و تنظيم مى‌كند، غفلت و غرور و تكبّر را از بين مى‌برد، به علاوه تلخى‌ها انسان را به فكر و تلاش واداشته و سرچشمۀ انواع ابتكارات و اختراعات مى‌شود.

5