بریده‌های کتاب آزادی و سرنوشت به پیوست رویارویی با مرگ

بریدۀ کتاب

صفحۀ 38

این خود موجب یکی از سوء استفاده های ناپسند در روزگار ما شده است. یعنی تغییر دادن آزادی به خاطر خودش یا تغییر آن برای فرار از واقعیت این گونه سوء استفاده از آزادی در آنچه که ما مراکز رشد می نامیم نمایان تر است البته باید بگویم معتقدم که انگیزه جنبش مرکز رشد و کار بسیاری از افراد این مراکز ستودنی و بهینه است این انگیزه ستودنی شهامت رویاروی شدن با مشکلات خود در روابط انسانی خویش است اعتقاد بر این است که فرد میتواند روی پای خود بایستد و نوعی خود مختاری را در زندگی خویش سامان دهد اما هر کسی که عبارت راهنمای رایگان مراکز رشد را میخواند به آسانی در می یابد که بیشتر آنها به گونۀ زننده ای نوعی تفکر مثبت و خودفریبی است. از یک مرکز جداگانه کوچک گرفته تا ۲۸۰ مرکز خاص در این راهنما اندیشه و تصور فرد عمدتاً اهدافی چون از توانمندی و خلاقیت حقیقی خود بهره برداری کن؛ هرچه بیشتر لذت ببر. زندگی یک گورو (معلم، مرشد) لزوم گام نهادن در مسیر خدا است خدا است و نظایر آن است. من در هیچ جای آن نتوانستم واژه‌های مرتبط با تجارب مشترکمان را که هر فردی در زندگی روزمره با آن سر و کار دارد را بیابم یعنی اضطراب»، «تراژدی»، «سوگ» و یا «مرگ» تمامی این موارد تحت الشعاع لذت بی پایان و وعده های بیباکانه پیروزی و ،تعالی حرکت دسته جمعی به سوی «آرامش» خودمحورانه «عشق» خودخواهانه انکار خواب آلود واقعیتهای زندگی انسان و بهره گیری از تغییر در راستای اهداف واقع گریزانه است حتی اگر یکی باشد و این چه اشتباه و بدفهمی بزرگی از ادیان کهن خاورزمین (شرق) است که فکر میکنیم که آنان وعده رستگاری زودرس میدهند. مشکل این مراکز ،رشد نبود کامل هرگونه درکی از سرنوشت است حق با توک کوویل است که می‌گوید :گویا آنان معتقدند که تمام سرنوشت بدست خود آنها مهار میشود و افراد به طور کامل تقدیر خود را تعیین می‌کنند این به هیچ وجه آزادی نیست بلکه دامن زدن به احساسات ،است شرایطی که در آن بجای واقعیت تنها احساس مد نظر قرار می‌گیرد.

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 87

هر گام رو به جلوی رشد در تمایز یافتن نوع مسئولیت برابر و مشابه با آزادی را موجب می.شود آن طور که از معنای واژۀ مسئولیت برداشت میشود به معنای آگاهی از نیازهای دیگران در جامعه ای است که با آنها زندگی میکنیم مثل خانواده یا اهالی یک روستا به همراه قابلیت و شایستگی به نیازهای آنان و نیز نیازهای خود فرد است ما نحوۀ پاسخگویی به دیگران را خود انتخاب میکنیم آنان کسانی هستند که شرایط و زمینه ای را ایجاد می میکنند که آزادی ما در بطن آن شرایط پرورش مییابد تناقض در اینجا است که به عنوان یک اصل فرد تنها در صورتی میتواند آزاد باشد که مسئولیت داشته باشد اما گزارهٔ معکوس این قضیه صدق میکند فرد تنها در صورتی میتواند مسئولیت داشته باشد که آزاد .باشد. این خود دلیلی است که چرا این بحث که ما همگی، گونه ها و انواعی تعیین شده هستیم، بی مسئولیتی است فرد بایستی این احساس و جهت گیری را داشته باشد که تصمیماتش در واقع موضوعی برای مسئولیت پذیری او در قبال آنها [دیگران] .است

0