بریدههای کتاب پسرم حسین مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 102 نبینم وقتی خبر شهادتن رو بهت دادن ، گریه کنی . وقتی جلوی این و اون گریه کنی ، اگه دوستت داشته باشن دلگیر میشن و غصه دار . اگه دشمنت باشن ، از اشکت شاد میشن و خندون . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/9 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 143 دیگر کسی نبود که به من بگوید من به تو علاقه دارم ؛ علاقه ای که واقعا به خاطر خدا باشد . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 105 حاجی چندباری خیره نگاهم کرده و گفته :《 دلت رو به خدا بده زن . ما از خدا گرفتیم این بچههارو .》 0 1 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 11 زنها وقتی دور هم جمع میشوند ، از دستِ بچههایشان مینالند ، از شر بودنشان ، بددهن بودنشان ؛ اما زبان من هیچوقت به بد گفتن پشتِ پسرها و دخترها نمیچرخد . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 21 باید زن خوبی باشم و مادر خوبی بشوم . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 24 به علی و حسین گفته بودم :《 وقتی میرید بیرون و برمیگردید ، سرتون رو میگیرید پایین ، با هیچکس دعوا راه نمیندازین ، حتی اگه به شما حرفی زدن و سنگ انداختن سمتتون ، شما ساکت میمونید و جواب نمیدید ، دلم نمیخواد بچههای حاج محمد با هرکسی دهن به دهن بذارن ، خدا از همهچیز و همهکس بزرگتره ، فقط از اون بترسید و زبونتون فقط برای ذکز خدا بچرخه ، نه فحش و بد و بیراه و ... .》 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 29 تصمیم گرفتم خودم راه و رسم زندگی را یاد بگیرم . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 51 هرکس که با حسین دمخور بوده ، میداند که بچهام همهی عمرش را وقف سیدالشهدا (ع) کرده ، حنجرهاش را ، استعدادش را ، شور جوانیاش را :)) 1 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 93 هیچ وقت گریهی باباجی را ندیده بودم . او همه چیز را توی خودش حل میکرد . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 91 یقین دارم جبهه کارش خودش را کرده ؛ ظرفِ حسین بزرگ شده ؛ خیلی بزرگ ! 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 29 زن رنگ خونهست . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 25 باباجی عقیده دارد :《 این سینی ها باید باشه تا یادم بمونه کجا بودم و چطور خدا دستم رو گرفت .》 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 74 - این برگه رو که انگشت میزنی ، دیگه باید خودت رو برای همهچیز آماده کنی . جبهه ، شهادت داره ، اسارت دارع ، سوختن داره ، مجروحیت داره . دلت باید بزرگ بشه مادر . باید انتظار همه چیز رک داشته باشی . دلش رو داری مثل حضرت زینب باشی؟ 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 15 اِلَهِی و رَبّی مَن لِی غَیرُک ای معبود و خدای من ، من به جز شما چه کسی را دارم :))💚🌙 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 14 جوانک سن و سالی نداشت ، اما زود بزرگ شده بود ، شاید هم زندگی زود بزرگش کرده بود . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 50 دعا کنید خدا به بچهم عرض عمر بده طول و عمر و که شیطون هم داره ! 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 16 حاجی دلش به مالِ دنیا نیست ، تکیهاش را زده به چیزِ دیگری 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 75 آن برگه ، فقط رضایت نامهی اعزامِ حسین نبود ، نشانه بود ، برای آنکه ثابت کنم این همه سال در دستگاه اباعبداللّه (ع) از عشق و ارادت واقعی گفتهام یا لاف زدهام . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 22 هروقت دلشوره میگیرم ، میایستم به نماز . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 29 اما زندگی شبیه آرزوهای من پیش نمیرفت . 0 0
بریدههای کتاب پسرم حسین مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 102 نبینم وقتی خبر شهادتن رو بهت دادن ، گریه کنی . وقتی جلوی این و اون گریه کنی ، اگه دوستت داشته باشن دلگیر میشن و غصه دار . اگه دشمنت باشن ، از اشکت شاد میشن و خندون . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/9 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 143 دیگر کسی نبود که به من بگوید من به تو علاقه دارم ؛ علاقه ای که واقعا به خاطر خدا باشد . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 105 حاجی چندباری خیره نگاهم کرده و گفته :《 دلت رو به خدا بده زن . ما از خدا گرفتیم این بچههارو .》 0 1 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 11 زنها وقتی دور هم جمع میشوند ، از دستِ بچههایشان مینالند ، از شر بودنشان ، بددهن بودنشان ؛ اما زبان من هیچوقت به بد گفتن پشتِ پسرها و دخترها نمیچرخد . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 21 باید زن خوبی باشم و مادر خوبی بشوم . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 24 به علی و حسین گفته بودم :《 وقتی میرید بیرون و برمیگردید ، سرتون رو میگیرید پایین ، با هیچکس دعوا راه نمیندازین ، حتی اگه به شما حرفی زدن و سنگ انداختن سمتتون ، شما ساکت میمونید و جواب نمیدید ، دلم نمیخواد بچههای حاج محمد با هرکسی دهن به دهن بذارن ، خدا از همهچیز و همهکس بزرگتره ، فقط از اون بترسید و زبونتون فقط برای ذکز خدا بچرخه ، نه فحش و بد و بیراه و ... .》 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 29 تصمیم گرفتم خودم راه و رسم زندگی را یاد بگیرم . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 51 هرکس که با حسین دمخور بوده ، میداند که بچهام همهی عمرش را وقف سیدالشهدا (ع) کرده ، حنجرهاش را ، استعدادش را ، شور جوانیاش را :)) 1 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 93 هیچ وقت گریهی باباجی را ندیده بودم . او همه چیز را توی خودش حل میکرد . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 91 یقین دارم جبهه کارش خودش را کرده ؛ ظرفِ حسین بزرگ شده ؛ خیلی بزرگ ! 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 29 زن رنگ خونهست . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 25 باباجی عقیده دارد :《 این سینی ها باید باشه تا یادم بمونه کجا بودم و چطور خدا دستم رو گرفت .》 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 74 - این برگه رو که انگشت میزنی ، دیگه باید خودت رو برای همهچیز آماده کنی . جبهه ، شهادت داره ، اسارت دارع ، سوختن داره ، مجروحیت داره . دلت باید بزرگ بشه مادر . باید انتظار همه چیز رک داشته باشی . دلش رو داری مثل حضرت زینب باشی؟ 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 15 اِلَهِی و رَبّی مَن لِی غَیرُک ای معبود و خدای من ، من به جز شما چه کسی را دارم :))💚🌙 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 14 جوانک سن و سالی نداشت ، اما زود بزرگ شده بود ، شاید هم زندگی زود بزرگش کرده بود . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 50 دعا کنید خدا به بچهم عرض عمر بده طول و عمر و که شیطون هم داره ! 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 16 حاجی دلش به مالِ دنیا نیست ، تکیهاش را زده به چیزِ دیگری 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/8 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 75 آن برگه ، فقط رضایت نامهی اعزامِ حسین نبود ، نشانه بود ، برای آنکه ثابت کنم این همه سال در دستگاه اباعبداللّه (ع) از عشق و ارادت واقعی گفتهام یا لاف زدهام . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 22 هروقت دلشوره میگیرم ، میایستم به نماز . 0 0 مَهدیه :)) 1403/12/7 پسرم حسین فاطمه دولتی 5.0 0 صفحۀ 29 اما زندگی شبیه آرزوهای من پیش نمیرفت . 0 0