بریدههای کتاب من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر نیما 1404/7/15 - 00:34 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 28 ای گنجشک آخرین شاخه به دور دستها نگاه کن آیا هنوز کودکی می خندد؟ 0 2 نیما 1404/7/15 - 00:38 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 36 بر کدام بدن بر کدام جنازه نماز می خوانید حتی پوکه ای نماند از استخوان مان و موریانه ها خواهند گفت: «چه مرده های بی برکتی!» 0 2 نیما 1404/7/15 - 00:40 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 38 ای پرنده کوچک بر بام سرد من بنشین هرچند آفتاب همسایه گرم تر است 0 2 نیما 1404/7/15 - 02:35 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 88 اول دریا آرام بود و شب ها راه نمی رفت تا تو هوای شهر به سرت زد حالا هزار سال است دریا، گیج هی می رود هی برمیگردد. 0 2 نیما 1404/7/15 - 02:37 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 91 در خواب هایم زنی غمگین است موهایش را در سوزن می کند و ژاکت می بافد 0 2 نیما 1404/7/15 - 02:42 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 98 لحظاتی هست . . . . زندگی قانعت نمی کند و تو به اندکی مرگ احتیاج داری. 0 2
بریدههای کتاب من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر نیما 1404/7/15 - 00:34 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 28 ای گنجشک آخرین شاخه به دور دستها نگاه کن آیا هنوز کودکی می خندد؟ 0 2 نیما 1404/7/15 - 00:38 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 36 بر کدام بدن بر کدام جنازه نماز می خوانید حتی پوکه ای نماند از استخوان مان و موریانه ها خواهند گفت: «چه مرده های بی برکتی!» 0 2 نیما 1404/7/15 - 00:40 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 38 ای پرنده کوچک بر بام سرد من بنشین هرچند آفتاب همسایه گرم تر است 0 2 نیما 1404/7/15 - 02:35 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 88 اول دریا آرام بود و شب ها راه نمی رفت تا تو هوای شهر به سرت زد حالا هزار سال است دریا، گیج هی می رود هی برمیگردد. 0 2 نیما 1404/7/15 - 02:37 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 91 در خواب هایم زنی غمگین است موهایش را در سوزن می کند و ژاکت می بافد 0 2 نیما 1404/7/15 - 02:42 من گرگ خیالبافی هستم: مجموعه شعر الیاس علوی 4.0 1 صفحۀ 98 لحظاتی هست . . . . زندگی قانعت نمی کند و تو به اندکی مرگ احتیاج داری. 0 2