بریدۀ کتاب

ذوب‌شده
بریدۀ کتاب

صفحۀ 100

همین‌که زنده مانده باید خدا را شکر کند، فقط بدی‌اش این است که زندگی دیگر برایش معنایی ندارد. این تلاش‌ها، این رفت و آمد‌ها، این نظم و بی‌نظمی، و همه‌ی این جهان و کائنات یک مسخره‌بازی احمقانه بیش نیست. چرا آدمی به دنیا می‌آید و در این جبر سنگی پرتاب شده می‌رود، می‌رود صفیرکشان، می‌رود تا جمجمه‌ی کسی را بترکاند، یا جام پنجره‌ای را فرو بریزد و بعد؟ به چه دردی می‌خورد این زندگی؟ به راستی که از تولد تا مرگ، پرتاب سنگی از دست کودکی به جای نامعلوم است که دلایل و عواقبش بر سنگ و زننده و خورنده هیچ روشن نیست...

همین‌که زنده مانده باید خدا را شکر کند، فقط بدی‌اش این است که زندگی دیگر برایش معنایی ندارد. این تلاش‌ها، این رفت و آمد‌ها، این نظم و بی‌نظمی، و همه‌ی این جهان و کائنات یک مسخره‌بازی احمقانه بیش نیست. چرا آدمی به دنیا می‌آید و در این جبر سنگی پرتاب شده می‌رود، می‌رود صفیرکشان، می‌رود تا جمجمه‌ی کسی را بترکاند، یا جام پنجره‌ای را فرو بریزد و بعد؟ به چه دردی می‌خورد این زندگی؟ به راستی که از تولد تا مرگ، پرتاب سنگی از دست کودکی به جای نامعلوم است که دلایل و عواقبش بر سنگ و زننده و خورنده هیچ روشن نیست...

4

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.