بریده‌ای از کتاب سایه های ارباب اثر امیلی رودا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 170

به کلمه ای که خیلی ناخواسته به ذهنش خطور کرده بود، فکر کرد، "فرار. من دارم همین کار را می‌کنم؟ از یک زندگی خسته کننده و پرفشار فرار می‌کنم؟ آره. اما..." اما بریتا نمی‌خواست از دست هرکسی و هر چیزی که دوست داشت هم فرار کند

به کلمه ای که خیلی ناخواسته به ذهنش خطور کرده بود، فکر کرد، "فرار. من دارم همین کار را می‌کنم؟ از یک زندگی خسته کننده و پرفشار فرار می‌کنم؟ آره. اما..." اما بریتا نمی‌خواست از دست هرکسی و هر چیزی که دوست داشت هم فرار کند

38

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.