بریدهای از کتاب ویرانم کن (۱.۵) اثر طاهره مافی
1403/10/1
صفحۀ 19
یادم می آید ، دوباره از اول ، دیگر پیشم نیست.دیگر در پایگاه زندگی نمی کند. تقصیر من است که رفته.باورم شد که بالاخره حالش خوب شده و همین روی قضاوتم تاثیر گذاشت. باید به جزئیات توجه بیشتری می کردم.به سربازهایم .هدف و آرمان بزرگترم را فراموش کردم؛ دلیل اصلی که او را به پایگاه آوردم. احمق بودم . احمق و سهل انگار.
یادم می آید ، دوباره از اول ، دیگر پیشم نیست.دیگر در پایگاه زندگی نمی کند. تقصیر من است که رفته.باورم شد که بالاخره حالش خوب شده و همین روی قضاوتم تاثیر گذاشت. باید به جزئیات توجه بیشتری می کردم.به سربازهایم .هدف و آرمان بزرگترم را فراموش کردم؛ دلیل اصلی که او را به پایگاه آوردم. احمق بودم . احمق و سهل انگار.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.