بریده‌ای از کتاب زیر آسمانی به رنگ خون اثر مارک تی. سالیوان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 184

یک قدم نزدیک تر شد نگاهی یخ زده به چشمان او انداخت و گفت:«اشتباه نکنید من میتوانم ناجی شما باشم یا محکومتان کنم» پدر هیچ ترسی نشان نداد و گفت:«این هنوز از شما خدا نمیسازه»

یک قدم نزدیک تر شد نگاهی یخ زده به چشمان او انداخت و گفت:«اشتباه نکنید من میتوانم ناجی شما باشم یا محکومتان کنم» پدر هیچ ترسی نشان نداد و گفت:«این هنوز از شما خدا نمیسازه»

246

21

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.