بریدهای از کتاب سایه روباه اثر جولی کاگاوا
7 روز پیش
صفحۀ 199
بانو هانشو، امپراطور، بزرگخاندانهای طایفهها، آنها فرماندهان بودند؛ بازیگران اصلی، کسانی که دانش کامل داشتند و ما مهرههای بازی بودیم. من یک سرباز در شطرنج بودم که نیروهای نادیده مرا حرکت میدادند و بدون اینکه دانشی به دلیل آن داشته باشم هدایت میشدم. کارها همیشه به این صورت انجام میشد.
بانو هانشو، امپراطور، بزرگخاندانهای طایفهها، آنها فرماندهان بودند؛ بازیگران اصلی، کسانی که دانش کامل داشتند و ما مهرههای بازی بودیم. من یک سرباز در شطرنج بودم که نیروهای نادیده مرا حرکت میدادند و بدون اینکه دانشی به دلیل آن داشته باشم هدایت میشدم. کارها همیشه به این صورت انجام میشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.