بریدهای از کتاب دشت بهشت اثر جان اشتاین بک
1403/8/7
4.0
1
صفحۀ 38
کاترین آرام سر شوهرش را نوازش میکرد، خودش را بزرگتر از دنیا میدید. تمام دنیا در آغوشش خفته بود، پنداری ترحم و دلرحمی هیبتش را بزرگ کرده بود. سینهاش مالامال از درد شد.
کاترین آرام سر شوهرش را نوازش میکرد، خودش را بزرگتر از دنیا میدید. تمام دنیا در آغوشش خفته بود، پنداری ترحم و دلرحمی هیبتش را بزرگ کرده بود. سینهاش مالامال از درد شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.