بریده‌ای از کتاب ویولون زن روی پل اثر خسرو باباخانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 103

در همه سلول ها، انگار کسی قلم و چکش دست گرفته بود و با درد، دیواره هایشان را می تراشید، می کَند. خدایا رحم کن! 🕊🥀

در همه سلول ها، انگار کسی قلم و چکش دست گرفته بود و با درد، دیواره هایشان را می تراشید، می کَند. خدایا رحم کن! 🕊🥀

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.