بریدهای از کتاب من، پیش از تو اثر جوجو مویز
1404/5/9
صفحۀ 536
«من فقط میخواستم اون بدونه... بدونه که زندگی میتونه هنوز هم قشنگ باشه. که حتی توی چارچوبها، میشه خندید، میشه دوست داشت، میشه معنی ساخت. اما شاید من زیادی دیر رسیده بودم...»
«من فقط میخواستم اون بدونه... بدونه که زندگی میتونه هنوز هم قشنگ باشه. که حتی توی چارچوبها، میشه خندید، میشه دوست داشت، میشه معنی ساخت. اما شاید من زیادی دیر رسیده بودم...»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.