بریده‌ای از کتاب دو روز مانده به پایان جهان اثر عرفان نظرآهاری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 34

خون می‌خورد و جنینیِ خود را پاس می‌داشت. بزرگتر شد و دیگر آن جهان کوچک را تاب نیاورد. نفس می‌خواست و آسمان و نوازش و لبخند. شیرش دادند. زیرا آنکه آسمان و لبخند و نوازش را می‌فهمد، هرگز خون نخواهد خورد...

خون می‌خورد و جنینیِ خود را پاس می‌داشت. بزرگتر شد و دیگر آن جهان کوچک را تاب نیاورد. نفس می‌خواست و آسمان و نوازش و لبخند. شیرش دادند. زیرا آنکه آسمان و لبخند و نوازش را می‌فهمد، هرگز خون نخواهد خورد...

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.