بریدهای از کتاب چشم اثر ولادیمیر ناباکوف
4 روز پیش
صفحۀ 34
به گذشته ها نگاه کردن و پرسیدن از خود که "چه میشد اگر..." و جانشین سازی حادثه ای با حادثهای دیگر، لذت تحریکآمیزی دارد؛ دیدن این که چگونه از لحظه غمانگیز، عقیم و ملالآور زندگیِ خود واقعهی شگفتانگیز و امیدبخشی جان میگیرد که در عالم واقع فرصت شکوفایی نیافته است. چیز اسرار آمیزی است این ساختار شاخهشاخهی زندگی: در هرلحظه از دورانِ گذشته احساس قرار گرفتن بر سر دوراهی به آدم دست میدهد، یک "بنابراین" و یک "در غیر این صورت" با زیگزاگهای خیرهکنندهی بیشماری که در پس زمینهی تاریک گذشته ها دو شاخه و سه شاخه میشود.
به گذشته ها نگاه کردن و پرسیدن از خود که "چه میشد اگر..." و جانشین سازی حادثه ای با حادثهای دیگر، لذت تحریکآمیزی دارد؛ دیدن این که چگونه از لحظه غمانگیز، عقیم و ملالآور زندگیِ خود واقعهی شگفتانگیز و امیدبخشی جان میگیرد که در عالم واقع فرصت شکوفایی نیافته است. چیز اسرار آمیزی است این ساختار شاخهشاخهی زندگی: در هرلحظه از دورانِ گذشته احساس قرار گرفتن بر سر دوراهی به آدم دست میدهد، یک "بنابراین" و یک "در غیر این صورت" با زیگزاگهای خیرهکنندهی بیشماری که در پس زمینهی تاریک گذشته ها دو شاخه و سه شاخه میشود.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.