بریده‌ای از کتاب مرگ شادمانه اثر آلبر کامو

ماهان خلیلی

ماهان خلیلی

4 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 62

کاردونا با ناراحتی گفت:« از کار بی‌کار شده‌ام» بعد عکس را نشان مرسو داد و بریده‌بریده گفت:«دوستش داشتم.» و مرسو پیش خودش تعبیر کرد:«او دوستم داشت.» کاردونا دوباره گفت:« حالا مرده.» و مرسو این‌طور فهمید:« تنها مانده‌ام.»

کاردونا با ناراحتی گفت:« از کار بی‌کار شده‌ام» بعد عکس را نشان مرسو داد و بریده‌بریده گفت:«دوستش داشتم.» و مرسو پیش خودش تعبیر کرد:«او دوستم داشت.» کاردونا دوباره گفت:« حالا مرده.» و مرسو این‌طور فهمید:« تنها مانده‌ام.»

32

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.