بریدۀ کتاب

نورالدین پسر ایران
بریدۀ کتاب

صفحۀ 149

از بس زخم را با آب اکسیژنه شسته بودند گوشت اضافه آورده بود.از قسمتی از زخم که باز بود چیزهایی بیرون می آمد که فهمیدم نخ بخیه هایی است که به روده هایم زده بودند......حالا در هر پانسمان به لطف خدا این نخ ها به جای اینکه بیش از آن کار دست من بدهند،از محل زخم بیرون می آمدند.هر‌روز دو نخ سهمیه داشتم! آن قدر چرک و نخ بخیه با ترشح بیرون آمد که احساس کردم رفته رفته پرده ای که روی زخم را پوشانده،دارد ضخیم تر می شود و این علامت خوبی بود.

از بس زخم را با آب اکسیژنه شسته بودند گوشت اضافه آورده بود.از قسمتی از زخم که باز بود چیزهایی بیرون می آمد که فهمیدم نخ بخیه هایی است که به روده هایم زده بودند......حالا در هر پانسمان به لطف خدا این نخ ها به جای اینکه بیش از آن کار دست من بدهند،از محل زخم بیرون می آمدند.هر‌روز دو نخ سهمیه داشتم! آن قدر چرک و نخ بخیه با ترشح بیرون آمد که احساس کردم رفته رفته پرده ای که روی زخم را پوشانده،دارد ضخیم تر می شود و این علامت خوبی بود.

2

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.