بریدهای از کتاب امامان اهل بیت ، مزرزبانان حریم اسلام اثر السید الشهید محمد باقر الصدر/رضا ناضمیان و حسام حاج مومن
1403/9/29
صفحۀ 205
پدیداری کژروی در غیاب رسالت نه در غیاب یک شخص: کژروی پس از درگذشت پیامبر گرامی روی داد این سرآغاز بحث در زنجیره این اندیشه است. این کژروی علی رغم این که در ظاهر تنها به یک عرصه از عرصه هایی که اسلام در آغاز کارش بر آنها تکیه داشت، ارتباط می یافت اما در واقع کژروی بنیادین و بسیار وخیمی بود. شاید معنای این کژروی در نظر بسیاری از مردم چنین نموده باشد که شخصی از سوی پیامبر یا از سوی خداوند متعال نامزد بوده سپس این شخص کنار زده شده و یا حقش غصب شده و به شخص دیگری به جای او داده شده است. شاید این دیگری توانایی آن را داشته باشد که برای این وظیفه به جای او بنشیند. شاید در ظاهر این گونه پنداشته شود. شاید پنداشته شود که این کژروی فقط در تجاوز به حق شخص معینی نمود یافته است؛ به این ترتیب که این حق از آن شخص معین گرفته شده و یکی از کسانی که بعد از درگذشت پیامبر حکومت را به دست گرفتند، صاحب آن شده است. اما این کژروی یک کژروی شخصی یا به این اندازه آسان و ساده نبوده است. ما در روزهای پیش گفتیم که اسلام رسالت پرورش انسان است. رسالتی که آمده تا انسان را از نو بسازد. از نو ساختن انسان بسته به تسلط بر تمامی زمینه هایی است که انسان میتواند در آنها به زندگی و فعالیت بپردازد؛ چراکه پرورنده تا زمانی که بر تمامی این زمینه ها مسلط نباشد و تا وقتی زمام همه این میدانها را نداشته باشد نمیتواند بر تمامی ابعاد وجود انسان مسلط شود و در نتیجه نمی تواند او را وفق رسالت آورده اش پرورش دهد. برای این که انسان بر پایه رسالتی که با خود پرورشی شامل و کامل آورده پرورده شود؛ به گونه ای که انسان اسلامی جدیدی ساخته شود که در تمام ابعاد و سویه ها و عناصر سازنده اش با انسان پیش از اسلام و با انسان جاهلیت متفاوت باشد باید پرورنده بر همه زمینه های فعالیت انسان مسلط باشد؛ بر زمینه ارتباط های فردی با خدا بر زمینه ارتباطهای جمعی در گستره خانواده و اجتماع بر همه این زمینه ها؛ زیرا اگر بر یکی از این زمینه ها مسلط نباشد این بدان معناست که بر یک بخش از انسان تسلط ندارد. نظر به این که انسان با تمامی این زمینه ها هم کنشی میکند مسلط نبودن پرورنده بر یک زمینه بدان معناست که او بر بخشی از انسان تسلط ندارد و بنابراین نمیتواند انسان را بپروراند. شما میبینید که پدر نمیتواند پسرش را به طور کامل و شامل پرورش دهد؛ چون او تنها پرورنده پسرش نیست کسان دیگری نیز هستند که با او در پرورش پسرش مشارکت میکنند همکلاسی هایش در مدرسه استادش در مدرسه جامعه ای که در آن زندگی میکند خیابانی که در آن بازی می کند، قوانینی که از سوی دولت بر او اعمال میشود؛ همه اینها در پرورش پسرش مشارکت دارند. پس تربیت شامل و کامل انجام نمیگیرد جز با تسلط کامل بر همه این زمینه ها به گونه ای که سررشته این زمینه ها در دست پرورنده قرار گیرد. آن گاه او می تواند برنامه کارآمد برای انسان برتر را مشخص کند. بر این اساس تسلط اسلام بر تمامی این زمینه ها از جمله زمینه اجتماعی که سرآمد این زمینه هاست جزئی بنیادین از ساختار اسلامی و برنامه اسلامی بود. برای پیامبر صل الله علیه و آله بسیار ضروری بود که بر همه این زمینه ها مسلط باشد، نه فقط واعظی در مسجد یا استادی در حلقه درسی باشد بلکه باید هم این باشد و هم آن و افزون بر این و آن رهبر جامعه باشد و بر تمامی آرزوها و اهدافی که جامعه به آنها چشم دوخته حاکم باشد و برای تمامی قانونها و نظم هایی که جامعه به آنها نیاز دارد برنامه ریزی و قانون گذاری کند. این همان شیوه تربیت کامل و شاملی است که اسلام برگزیده و این که در حدیث نبوی آمده است: هر کس بمیرد حال آن که امام زمان خویش را نشناخته به مرگ جاهلی مرده است. به هیچ عنوان یک سخن تشریفاتی نیست؛ زیرا ارتباط با امام و ارتباط با رهبری بخشی از پرورش شامل و کامل برای انسان است. بنابراین رهبری اسلامی بر زندگی اجتماعی برای پیروزی زندگی اسلامی برای انقلاب اسلامی و برای بارآوردن امت و فرد و خانواده اسلامی جزئی ضروری است. بر این اساس میتوانیم نتیجه بگیریم اگر هر گونه ای از کژروی در زمینه رهبری جامعه و رهبری تجربه اسلامی روی دهد هر کژروی در این رهبری رخ دهد همه برنامه را به خطر می اندازد؛ چرا که این کژروی این زمینه را از دست اسلام بیرون خواهد آورد و چون این زمینه از دست اسلام بیرون آید، دیگر اسلام بر جزء بزرگی از انسان مسلط نخواهد بود. در نتیجه - بر پایه قانون هم کنشی اجزا با یکدیگر - بر دیگر اجزا نیز مسلط نخواهد بود. یعنی کژروی در این زمینه سرآغاز خطری برای تمامی تجربه اسلامی و برای سراسر روند پرورش اسلامی میشود. پس این کژروی تنها جابه جایی شخصی با شخص دیگر نبود. تنها ستمی به علی بن ابی طالب الله به عنوان علی بن ابی طالب علیه اسلام نبود، بلکه ستمی به تجربه اسلامی و در پی آن ستمی به بشریت بود.
پدیداری کژروی در غیاب رسالت نه در غیاب یک شخص: کژروی پس از درگذشت پیامبر گرامی روی داد این سرآغاز بحث در زنجیره این اندیشه است. این کژروی علی رغم این که در ظاهر تنها به یک عرصه از عرصه هایی که اسلام در آغاز کارش بر آنها تکیه داشت، ارتباط می یافت اما در واقع کژروی بنیادین و بسیار وخیمی بود. شاید معنای این کژروی در نظر بسیاری از مردم چنین نموده باشد که شخصی از سوی پیامبر یا از سوی خداوند متعال نامزد بوده سپس این شخص کنار زده شده و یا حقش غصب شده و به شخص دیگری به جای او داده شده است. شاید این دیگری توانایی آن را داشته باشد که برای این وظیفه به جای او بنشیند. شاید در ظاهر این گونه پنداشته شود. شاید پنداشته شود که این کژروی فقط در تجاوز به حق شخص معینی نمود یافته است؛ به این ترتیب که این حق از آن شخص معین گرفته شده و یکی از کسانی که بعد از درگذشت پیامبر حکومت را به دست گرفتند، صاحب آن شده است. اما این کژروی یک کژروی شخصی یا به این اندازه آسان و ساده نبوده است. ما در روزهای پیش گفتیم که اسلام رسالت پرورش انسان است. رسالتی که آمده تا انسان را از نو بسازد. از نو ساختن انسان بسته به تسلط بر تمامی زمینه هایی است که انسان میتواند در آنها به زندگی و فعالیت بپردازد؛ چراکه پرورنده تا زمانی که بر تمامی این زمینه ها مسلط نباشد و تا وقتی زمام همه این میدانها را نداشته باشد نمیتواند بر تمامی ابعاد وجود انسان مسلط شود و در نتیجه نمی تواند او را وفق رسالت آورده اش پرورش دهد. برای این که انسان بر پایه رسالتی که با خود پرورشی شامل و کامل آورده پرورده شود؛ به گونه ای که انسان اسلامی جدیدی ساخته شود که در تمام ابعاد و سویه ها و عناصر سازنده اش با انسان پیش از اسلام و با انسان جاهلیت متفاوت باشد باید پرورنده بر همه زمینه های فعالیت انسان مسلط باشد؛ بر زمینه ارتباط های فردی با خدا بر زمینه ارتباطهای جمعی در گستره خانواده و اجتماع بر همه این زمینه ها؛ زیرا اگر بر یکی از این زمینه ها مسلط نباشد این بدان معناست که بر یک بخش از انسان تسلط ندارد. نظر به این که انسان با تمامی این زمینه ها هم کنشی میکند مسلط نبودن پرورنده بر یک زمینه بدان معناست که او بر بخشی از انسان تسلط ندارد و بنابراین نمیتواند انسان را بپروراند. شما میبینید که پدر نمیتواند پسرش را به طور کامل و شامل پرورش دهد؛ چون او تنها پرورنده پسرش نیست کسان دیگری نیز هستند که با او در پرورش پسرش مشارکت میکنند همکلاسی هایش در مدرسه استادش در مدرسه جامعه ای که در آن زندگی میکند خیابانی که در آن بازی می کند، قوانینی که از سوی دولت بر او اعمال میشود؛ همه اینها در پرورش پسرش مشارکت دارند. پس تربیت شامل و کامل انجام نمیگیرد جز با تسلط کامل بر همه این زمینه ها به گونه ای که سررشته این زمینه ها در دست پرورنده قرار گیرد. آن گاه او می تواند برنامه کارآمد برای انسان برتر را مشخص کند. بر این اساس تسلط اسلام بر تمامی این زمینه ها از جمله زمینه اجتماعی که سرآمد این زمینه هاست جزئی بنیادین از ساختار اسلامی و برنامه اسلامی بود. برای پیامبر صل الله علیه و آله بسیار ضروری بود که بر همه این زمینه ها مسلط باشد، نه فقط واعظی در مسجد یا استادی در حلقه درسی باشد بلکه باید هم این باشد و هم آن و افزون بر این و آن رهبر جامعه باشد و بر تمامی آرزوها و اهدافی که جامعه به آنها چشم دوخته حاکم باشد و برای تمامی قانونها و نظم هایی که جامعه به آنها نیاز دارد برنامه ریزی و قانون گذاری کند. این همان شیوه تربیت کامل و شاملی است که اسلام برگزیده و این که در حدیث نبوی آمده است: هر کس بمیرد حال آن که امام زمان خویش را نشناخته به مرگ جاهلی مرده است. به هیچ عنوان یک سخن تشریفاتی نیست؛ زیرا ارتباط با امام و ارتباط با رهبری بخشی از پرورش شامل و کامل برای انسان است. بنابراین رهبری اسلامی بر زندگی اجتماعی برای پیروزی زندگی اسلامی برای انقلاب اسلامی و برای بارآوردن امت و فرد و خانواده اسلامی جزئی ضروری است. بر این اساس میتوانیم نتیجه بگیریم اگر هر گونه ای از کژروی در زمینه رهبری جامعه و رهبری تجربه اسلامی روی دهد هر کژروی در این رهبری رخ دهد همه برنامه را به خطر می اندازد؛ چرا که این کژروی این زمینه را از دست اسلام بیرون خواهد آورد و چون این زمینه از دست اسلام بیرون آید، دیگر اسلام بر جزء بزرگی از انسان مسلط نخواهد بود. در نتیجه - بر پایه قانون هم کنشی اجزا با یکدیگر - بر دیگر اجزا نیز مسلط نخواهد بود. یعنی کژروی در این زمینه سرآغاز خطری برای تمامی تجربه اسلامی و برای سراسر روند پرورش اسلامی میشود. پس این کژروی تنها جابه جایی شخصی با شخص دیگر نبود. تنها ستمی به علی بن ابی طالب الله به عنوان علی بن ابی طالب علیه اسلام نبود، بلکه ستمی به تجربه اسلامی و در پی آن ستمی به بشریت بود.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.