بریده‌ای از کتاب غوغای غزل: از سنایی تا سایه اثر سیدمحمد تولیت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 327

پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست اینهمه جنگ و جدل حاصل کوته‌نظری است گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست هر کسی قصه‌ی شوقش به زبانی گوید چون نکو می‌نگرم حاصل افسانه یکیست اینهمه قصه ز سودای گرفتاران است ور نه از روز ازل دام یکی،دانه یکیست ره‌ی هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه گریه‌ی نیمه شب و خنده‌ی مستانه یکیست گر زمن پرسی از آن لطف که من می‌دانم آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند بهر این یک دو نفس عاقل و دیوانه یکیست عشق آتش بود و خانه ‌خرابی دارد پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست گر به سر حد جنونت ببرد عشق عماد بی‌وفـایی و وفاداری جانانه یکیست

پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست اینهمه جنگ و جدل حاصل کوته‌نظری است گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست هر کسی قصه‌ی شوقش به زبانی گوید چون نکو می‌نگرم حاصل افسانه یکیست اینهمه قصه ز سودای گرفتاران است ور نه از روز ازل دام یکی،دانه یکیست ره‌ی هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه گریه‌ی نیمه شب و خنده‌ی مستانه یکیست گر زمن پرسی از آن لطف که من می‌دانم آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند بهر این یک دو نفس عاقل و دیوانه یکیست عشق آتش بود و خانه ‌خرابی دارد پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست گر به سر حد جنونت ببرد عشق عماد بی‌وفـایی و وفاداری جانانه یکیست

72

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.