بریدهای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی
1403/10/23
صفحۀ 47
یکدیگر را تنگ بر سینه فشردند و فوراً رنج و اندوه و دردِ فراق و عذابِ آن نیمکتی را که روی آن، زن پس از واپسین بوسه سوزان، خود را از آغوش مرد که از درد نومیدی پریشان بود واکنده بود، از یاد بردند (:
یکدیگر را تنگ بر سینه فشردند و فوراً رنج و اندوه و دردِ فراق و عذابِ آن نیمکتی را که روی آن، زن پس از واپسین بوسه سوزان، خود را از آغوش مرد که از درد نومیدی پریشان بود واکنده بود، از یاد بردند (:
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.