بریده‌ای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 47

یکدیگر را تنگ بر سینه فشردند و فوراً رنج و اندوه و دردِ فراق و عذابِ آن نیمکتی را که روی آن، زن پس از واپسین بوسه سوزان، خود را از آغوش مرد که از درد نومیدی پریشان بود واکنده بود، از یاد بردند (:

یکدیگر را تنگ بر سینه فشردند و فوراً رنج و اندوه و دردِ فراق و عذابِ آن نیمکتی را که روی آن، زن پس از واپسین بوسه سوزان، خود را از آغوش مرد که از درد نومیدی پریشان بود واکنده بود، از یاد بردند (:

22

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.