بریده‌ای از کتاب آدم اول اثر آلبر کامو

ماهان خلیلی

ماهان خلیلی

3 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 49

مگسی در کار نبود، آنچه که وزوز می‌کرد و عالم چرت او را می‌انباشت و غذا می‌داد مگس نبود، در دریا مگس پیدا نمی‌شود و اصلا مرده بودند آن مگس‌هایی که بچه آن‌ها را برای این دوست می‌داشت که پر سر و صدا بودند و تنها موجودات زنده در این عالمی بودند که که گرما آن را منگ و سست کرده بود و همه آدمیان و جانوران به پهلو دراز کشیده و بی‌حس بودند البته غیر از خود که در تختخواب توی جای تنگی که بین دیوار و مادربزرگ برای او مانده بود پهلو به پهلو می‌شد، او هم می‌خواست زندگی کند و به نظرش چنین می‌آمد که زمان خواب فقط از زندگی و از بازی‌های او ربوده می‌شود.

مگسی در کار نبود، آنچه که وزوز می‌کرد و عالم چرت او را می‌انباشت و غذا می‌داد مگس نبود، در دریا مگس پیدا نمی‌شود و اصلا مرده بودند آن مگس‌هایی که بچه آن‌ها را برای این دوست می‌داشت که پر سر و صدا بودند و تنها موجودات زنده در این عالمی بودند که که گرما آن را منگ و سست کرده بود و همه آدمیان و جانوران به پهلو دراز کشیده و بی‌حس بودند البته غیر از خود که در تختخواب توی جای تنگی که بین دیوار و مادربزرگ برای او مانده بود پهلو به پهلو می‌شد، او هم می‌خواست زندگی کند و به نظرش چنین می‌آمد که زمان خواب فقط از زندگی و از بازی‌های او ربوده می‌شود.

24

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.