بریدهای از کتاب جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی
1403/7/29
صفحۀ 10
تا چشم هایت با تو هستند به نظر عادی می آیند، اما همین که این چشم ها ناگهانی کور شوند، به میله ای داغ یا به سر پنجه هایی سرد، تو دیگر تنور خانه ای را هم که عمری در آن آتش افروخته ای، نمی بینی. تازه در می یابی که چه از دست داده ای؛ که چه عزیزی از تو گم شده...
تا چشم هایت با تو هستند به نظر عادی می آیند، اما همین که این چشم ها ناگهانی کور شوند، به میله ای داغ یا به سر پنجه هایی سرد، تو دیگر تنور خانه ای را هم که عمری در آن آتش افروخته ای، نمی بینی. تازه در می یابی که چه از دست داده ای؛ که چه عزیزی از تو گم شده...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.