بریده‌ای از کتاب سلام بر ابراهیم اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 166

رفتم جلو و پرسيدم: آقا ابرام چي شده!؟اول جواب نميداد. اما با اصرار من گفت: هر روز تا اين موقع حداقل يكي از بندگان خدا به ما مراجعه ميكرد و هر طور شده مشكلش را حل ميكرديم، اما امروز از صبح تا حالا كسي به من مراجعه نكرده! ميترسم كاري كرده باشم كه خدا توفيق خدمت را ازمن گرفته باشد!🥲

رفتم جلو و پرسيدم: آقا ابرام چي شده!؟اول جواب نميداد. اما با اصرار من گفت: هر روز تا اين موقع حداقل يكي از بندگان خدا به ما مراجعه ميكرد و هر طور شده مشكلش را حل ميكرديم، اما امروز از صبح تا حالا كسي به من مراجعه نكرده! ميترسم كاري كرده باشم كه خدا توفيق خدمت را ازمن گرفته باشد!🥲

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.