بریدهای از کتاب زیستن برای آفریدن (خاطرات مدیریتی محمدرضا نعمت زاده از نیمکت مدرسه تا صندلی وزارت) اثر محمدرضا مودودی
1404/7/2 - 07:46
صفحۀ 73
در آن سالها که مقارن با آغاز برنامه عمرانی پنج ساله چهارم دولت (٥٣-١٣٤٧) بود، فرآیند گذار از یک جامعه سنتی کشاورزی به یک جامعه صنعتی بر مبنای الگوی توسعه امریکایی روستو در حال شکل گیری بود و حجم انبوه حمایتهای مالی بلاعوض و تسهیلات اعتباری کمبهره و بلندمدت در کنار سرمایه گذاریهای خارجی که از آن سوی آبها سوار بر ابرهای سیاست به داخل مرزهای ایران سفر میکردند، موجب شد تا به همان میزان که ثروت از اعماق زمین میجوشید از آسمان نیز بر اقتصاد ایران ببارد تا استراتژیکترین کشور متحد امریکا در منطقه یکی از پررونق ترین دورههای اقتصادی خود را آغاز و تجربه کند. با این وصف نرخ رشدِ جهش درآمد سرانه نه موجب احیاء زیرساختهای اقتصادی شایسته در کشور بلکه بیشتر باعث تغییر الگوی مصرف و ترویج فرهنگ تجمل گرایی در بین مردم شد که تأثیر انکار ناپذیری بر فرهنگ شهرنشینی و تشدید کوچ روستائیان داشت تعرفههای بازرگانی بیشتر واردات را تشویق میکردند تا ساختِ داخل را و تاجران ایرانی، مست از بادۀ نفت و درآمد ارزی، خانوادههای ایرانی را بیشتر در باتلاق مصرف گرایی غرق میساختند تا به این ترتیب بازارسازانِ پیش قراولِ صنعتگرانِ خارجی در بازارهای داخلی باشند (!) در همان ماههای نخست بازگشت مهندس نعمتزاده به کشور بود که برخی از دوستانش که شامهای قویتر برای بوئیدن پول داشتند، با توجه به شرایط اقتصادی کشور، پیشنهاد ایجاد شرکتی بازرگانی با هدف واردات کالاهای پرمتقاضی را به وی دادند که در مشورت با پدر با قاطعیتی مشفقانه مواجه شد که طنین کلامش هنوز در گوش مهندس نعمت زاده پژواک دارد: «چرا میخواهی دلال اجانب بشوی؟ چرا خودت نمیخواهی بسازی و تولید کنی؟!» ملتی که در عین ثروت، هنوز فقیرتر از آن بود که بخواهد استعدادش را در مسیر منافع بیگانگان هزینه کند، نه خود را میشناخت و نه آیندهاش را! واردات هنوز هم برای این مهندس با تجربه معنای حمایت از سرمایه دار کارگر و منافع خارجیان را دارد و این چراغی که به خانه روا بود، بخشیدنش به هر بیگانهای حرام تلقی میشد.
در آن سالها که مقارن با آغاز برنامه عمرانی پنج ساله چهارم دولت (٥٣-١٣٤٧) بود، فرآیند گذار از یک جامعه سنتی کشاورزی به یک جامعه صنعتی بر مبنای الگوی توسعه امریکایی روستو در حال شکل گیری بود و حجم انبوه حمایتهای مالی بلاعوض و تسهیلات اعتباری کمبهره و بلندمدت در کنار سرمایه گذاریهای خارجی که از آن سوی آبها سوار بر ابرهای سیاست به داخل مرزهای ایران سفر میکردند، موجب شد تا به همان میزان که ثروت از اعماق زمین میجوشید از آسمان نیز بر اقتصاد ایران ببارد تا استراتژیکترین کشور متحد امریکا در منطقه یکی از پررونق ترین دورههای اقتصادی خود را آغاز و تجربه کند. با این وصف نرخ رشدِ جهش درآمد سرانه نه موجب احیاء زیرساختهای اقتصادی شایسته در کشور بلکه بیشتر باعث تغییر الگوی مصرف و ترویج فرهنگ تجمل گرایی در بین مردم شد که تأثیر انکار ناپذیری بر فرهنگ شهرنشینی و تشدید کوچ روستائیان داشت تعرفههای بازرگانی بیشتر واردات را تشویق میکردند تا ساختِ داخل را و تاجران ایرانی، مست از بادۀ نفت و درآمد ارزی، خانوادههای ایرانی را بیشتر در باتلاق مصرف گرایی غرق میساختند تا به این ترتیب بازارسازانِ پیش قراولِ صنعتگرانِ خارجی در بازارهای داخلی باشند (!) در همان ماههای نخست بازگشت مهندس نعمتزاده به کشور بود که برخی از دوستانش که شامهای قویتر برای بوئیدن پول داشتند، با توجه به شرایط اقتصادی کشور، پیشنهاد ایجاد شرکتی بازرگانی با هدف واردات کالاهای پرمتقاضی را به وی دادند که در مشورت با پدر با قاطعیتی مشفقانه مواجه شد که طنین کلامش هنوز در گوش مهندس نعمت زاده پژواک دارد: «چرا میخواهی دلال اجانب بشوی؟ چرا خودت نمیخواهی بسازی و تولید کنی؟!» ملتی که در عین ثروت، هنوز فقیرتر از آن بود که بخواهد استعدادش را در مسیر منافع بیگانگان هزینه کند، نه خود را میشناخت و نه آیندهاش را! واردات هنوز هم برای این مهندس با تجربه معنای حمایت از سرمایه دار کارگر و منافع خارجیان را دارد و این چراغی که به خانه روا بود، بخشیدنش به هر بیگانهای حرام تلقی میشد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.