بریده‌ای از کتاب خوب مثل مرده ها اثر هالی جکسون

zahra

zahra

1404/3/18

بریدۀ کتاب

صفحۀ 47

پیپ ناخود‌آگاه لبخند زد و تماشایشان کرد. این...کلمه‌ی مناسب چه بود؟ خیلی خوب بود. لحظه ای ناب و خوب که هیچ‌کس نمیتوانست آن را از او بگیرد. همگی در بدترین لحظات کنار هم بودند و راهی طولانی طی کرده بودند. تنهایی و در کنار هم. بخشی از زندگی خودشان، بخشی از زندگی او.

پیپ ناخود‌آگاه لبخند زد و تماشایشان کرد. این...کلمه‌ی مناسب چه بود؟ خیلی خوب بود. لحظه ای ناب و خوب که هیچ‌کس نمیتوانست آن را از او بگیرد. همگی در بدترین لحظات کنار هم بودند و راهی طولانی طی کرده بودند. تنهایی و در کنار هم. بخشی از زندگی خودشان، بخشی از زندگی او.

4

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.