بریده‌ای از کتاب مادام بواری اثر گوستاو فلوبر

Zahra Sarmadi

Zahra Sarmadi

دیروز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 83

رفته رفته قیافه های آن شب در حافظه‌اش در هم آویخت و محو شدند، آهنگ های رقص را فراموش کرده، دیگر لباس نوکرها و چگونگی اتاق ها را به یاد نیاورد، جزئیات از خاطرش رفت اما حسرت باقی ماند.

رفته رفته قیافه های آن شب در حافظه‌اش در هم آویخت و محو شدند، آهنگ های رقص را فراموش کرده، دیگر لباس نوکرها و چگونگی اتاق ها را به یاد نیاورد، جزئیات از خاطرش رفت اما حسرت باقی ماند.

25

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.