بریدهای از کتاب شام در رستوران دلتنگی اثر آن تایلر
1404/2/16
صفحۀ 32
همیشه دلش میخواست همهچیز در حد عالی باشد ، لباس زیر ها مرتب داخل کشوهای برچسب دار کمد باشند و نورگیر پنجرهها به یک اندازه بسته باشند . با اینکه پرل هیچوقت فراموش کردن را یاد نگرفته بود، تسلیم شدن و سپردن خود به جریان امور روزمره را . آری ، پرل زنی بود که همیشه باید شلوغش میکرد ، نخهای اضافی را میچید ، گوشه هر پارچهای را میکشید و مرتب میکرد .و بدتر از همه این که حتماً آنها به این میخندیدند که پرل این همه چیز را میدانست . پرل درحالی این کارها را میکرد که از رفتارهای خود آگاه بود اما نمیتوانست جلوی خود را بگیرد .
همیشه دلش میخواست همهچیز در حد عالی باشد ، لباس زیر ها مرتب داخل کشوهای برچسب دار کمد باشند و نورگیر پنجرهها به یک اندازه بسته باشند . با اینکه پرل هیچوقت فراموش کردن را یاد نگرفته بود، تسلیم شدن و سپردن خود به جریان امور روزمره را . آری ، پرل زنی بود که همیشه باید شلوغش میکرد ، نخهای اضافی را میچید ، گوشه هر پارچهای را میکشید و مرتب میکرد .و بدتر از همه این که حتماً آنها به این میخندیدند که پرل این همه چیز را میدانست . پرل درحالی این کارها را میکرد که از رفتارهای خود آگاه بود اما نمیتوانست جلوی خود را بگیرد .
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.