بریدۀ کتاب

Aurora

1403/5/26

رزیدنت اویل؛ توطئه آمبرلا
بریدۀ کتاب

صفحۀ 110

بری زمزمه کرد: «داری دروغ میگی» لبخند مرد بالاخره محو شد، چهره‌اش به همان حالت بی احساسی برگشت که همیشه بود. با لحن سردی گفت:« اینطور نیست. امتحان کن، بعدا میتونی از سنگ قبرشون معذرت خواهی کنی.»

بری زمزمه کرد: «داری دروغ میگی» لبخند مرد بالاخره محو شد، چهره‌اش به همان حالت بی احساسی برگشت که همیشه بود. با لحن سردی گفت:« اینطور نیست. امتحان کن، بعدا میتونی از سنگ قبرشون معذرت خواهی کنی.»

45

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.