بریدۀ کتاب
1403/7/12
3.7
117
صفحۀ 83
به آدمهایی فکر کردم که میشناختم؛ آدمهایی که اکثر ساعات بیداریشان را برای خودشان دلسوزی میکنند. چقدر خوب بود که همهی ما زمان مشخصی از روز را برای خود دلسوزی کنیم و اشک بریزیم و بعد، بقیهی روز به زندگیمان برسیم. اگر موری با آن بیماری سختش توانسته چنین کاری بکند...
به آدمهایی فکر کردم که میشناختم؛ آدمهایی که اکثر ساعات بیداریشان را برای خودشان دلسوزی میکنند. چقدر خوب بود که همهی ما زمان مشخصی از روز را برای خود دلسوزی کنیم و اشک بریزیم و بعد، بقیهی روز به زندگیمان برسیم. اگر موری با آن بیماری سختش توانسته چنین کاری بکند...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.