بریدهای از کتاب جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی
1403/12/21
صفحۀ 348
علیل که هستی، از هر انگشتت هنری هم اگر ببارد، چشم دیگران تو را به بوتهای پیوندی میبیند. تو را چیزی میبینند که بودنت بسته به غیر است. میگویند:《تو را مادرت اداره میکند. برادرت خرجت را میدهد. خواهرت رختت را میشوید.》پس تو را به یاد نمیآورند مگر در کنار دیگری. و تو بیهوده از(خود) حرف میزنی.
علیل که هستی، از هر انگشتت هنری هم اگر ببارد، چشم دیگران تو را به بوتهای پیوندی میبیند. تو را چیزی میبینند که بودنت بسته به غیر است. میگویند:《تو را مادرت اداره میکند. برادرت خرجت را میدهد. خواهرت رختت را میشوید.》پس تو را به یاد نمیآورند مگر در کنار دیگری. و تو بیهوده از(خود) حرف میزنی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.