بریدهای از کتاب پاستیل بنفش اثر کاترین اپلگیت
5 روز پیش
صفحۀ 143
چیزی که بیشتر از همه اذیتم میکرد، این بود که کاری از دستم برنمیآمد. نمیتوانستم چیزی را کنترل کنم. مثل این بود که بدون فرمان رانندگی کنی. همهاش میخوردم به اینطرف و آنطرف، ولی مجبور بودم همانطور محکم سر جایم بنشینم.
چیزی که بیشتر از همه اذیتم میکرد، این بود که کاری از دستم برنمیآمد. نمیتوانستم چیزی را کنترل کنم. مثل این بود که بدون فرمان رانندگی کنی. همهاش میخوردم به اینطرف و آنطرف، ولی مجبور بودم همانطور محکم سر جایم بنشینم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.