بریدهای از کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو
7 روز پیش
صفحۀ 67
جوانک به بلورفروش گفت:میخواهم یک ویترین برای بلورها بسازم. تاجر پاسخ داد: هرگز آن جلو ویترین نگذاشته ام ، مردم میگذرند و به آن میخورند.ممکن است بلور ها بشکنند! جوانک:«وقتی با گوسفند هایم دشت هارا میپیمودم،ممکن بود در اثر نیش افعی بمیرند. اما این بخشی از زندگی گوسفند ها و چوپان ها است.»
جوانک به بلورفروش گفت:میخواهم یک ویترین برای بلورها بسازم. تاجر پاسخ داد: هرگز آن جلو ویترین نگذاشته ام ، مردم میگذرند و به آن میخورند.ممکن است بلور ها بشکنند! جوانک:«وقتی با گوسفند هایم دشت هارا میپیمودم،ممکن بود در اثر نیش افعی بمیرند. اما این بخشی از زندگی گوسفند ها و چوپان ها است.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.