بریده‌ای از کتاب قصه‌های همیشگی؛ اکسیر جادویی اثر کریس کالفر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 91

شنل قرمزی که داشت زمین را می گشت،گفت:<<چه شرم آور!آدم هایی که همیشه بهشون اعتماد داری و بهشون تکیه می کنی،بیشتر از همه ناامیدت می کنن.>>

شنل قرمزی که داشت زمین را می گشت،گفت:<<چه شرم آور!آدم هایی که همیشه بهشون اعتماد داری و بهشون تکیه می کنی،بیشتر از همه ناامیدت می کنن.>>

13

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.