بریدۀ کتاب

الهه

1403/1/24

کیمیای محبت
بریدۀ کتاب

صفحۀ 48

وی درباره درک حضور امام زمان حکایتی از حضرت داوود نقل میکرد که داوود در حال عبور از ،بیابانی مورچه ای را دید که مرتب کارش این بود که از تپه ای خاک بر میداشت و به جای دیگری میریخت. از خداوند خواست که از راز این کار آن مورچه، آگاه شود .مورچه به سخن آمد که معشوقی دارم که شرط وصال خود را آوردن تمام خاکهای آن تپه به این محل قرار داده است! داوود فرمود: با این جثه کوچک تو تا کی میتوانی خاکهای این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی؟ و آیا عمر تو کفایت خواهد کرد؟! گفت همۀ اینها را میدانم ولی خوشم که اگر در راه این کار بمیرم به عشق محبوبم مرده ام! در این جا حضرت داوود منقلب شد و فهمیدکه این ،جریان ،درسی است برای او. جناب شیخ همیشه اصرار داشت که: با همه وجود در انتظار ولی عصر - عجّل الله تعالى فرجه - باش و حال انتظار را با مشيت حق، همراه کن.

وی درباره درک حضور امام زمان حکایتی از حضرت داوود نقل میکرد که داوود در حال عبور از ،بیابانی مورچه ای را دید که مرتب کارش این بود که از تپه ای خاک بر میداشت و به جای دیگری میریخت. از خداوند خواست که از راز این کار آن مورچه، آگاه شود .مورچه به سخن آمد که معشوقی دارم که شرط وصال خود را آوردن تمام خاکهای آن تپه به این محل قرار داده است! داوود فرمود: با این جثه کوچک تو تا کی میتوانی خاکهای این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی؟ و آیا عمر تو کفایت خواهد کرد؟! گفت همۀ اینها را میدانم ولی خوشم که اگر در راه این کار بمیرم به عشق محبوبم مرده ام! در این جا حضرت داوود منقلب شد و فهمیدکه این ،جریان ،درسی است برای او. جناب شیخ همیشه اصرار داشت که: با همه وجود در انتظار ولی عصر - عجّل الله تعالى فرجه - باش و حال انتظار را با مشيت حق، همراه کن.

20

(0/1000)

نظرات

چقد عمیق و آموزنده است...
واقعا اگه مطلب سرلوحه همه ما میشد چی میشد؟! 🥹🥲✈️

2