بریده‌ای از کتاب داس مرگ؛ داس مرگ اثر نیل شوسترمن

بریدۀ کتاب

صفحۀ 339

روئن عقب رفت و به چشم‌هایش خیره شد. سیترا به او می‌خندید و نگاه ِ خیره‌اش به چشم‌های روئن دوخته شده بود. این‌کار بخشی از رجزخوانی معروف بوکاتور بود اما اینجا مفهومی فراتر از آن داشت.

روئن عقب رفت و به چشم‌هایش خیره شد. سیترا به او می‌خندید و نگاه ِ خیره‌اش به چشم‌های روئن دوخته شده بود. این‌کار بخشی از رجزخوانی معروف بوکاتور بود اما اینجا مفهومی فراتر از آن داشت.

5

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.