بریده‌ای از کتاب قدم های خاطره انگیز اثر نیکلاس اسپارکس

Sarina

Sarina

1404/1/29

بریدۀ کتاب

صفحۀ 78

گفت:« هی لندن دوست دخترت آمد .» ـ او دوست دختر من نیست . من اصلاً دوست دختر ندارم . ـ پس نامزدت آمده به گمانم سالی با او هم صحبت کرده بود . ـ من نامزد ندارم .

گفت:« هی لندن دوست دخترت آمد .» ـ او دوست دختر من نیست . من اصلاً دوست دختر ندارم . ـ پس نامزدت آمده به گمانم سالی با او هم صحبت کرده بود . ـ من نامزد ندارم .

38

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.