بریدهای از کتاب مکتب سلیمانی اثر موسسه جوانان آستان قدس رضوی
1404/2/12
صفحۀ 110
در جلسهای که رجال مذهبی و سیاسی از جمله آقای مفتح و برخی از گردانندگان حسینیه ارشاد حاضر بودند جلسهٔ مهمی بود و ظاهراً میخواستند برای دانشجویان خارج از کشور به مناسبتی پیام دهند؛نزدیک ساعت ۱۱ شب که جلسه به جای حساسی رسیده بود، آقای مطهری بلند شده و گفته بودند: من دیگر وقت خوابم گذشته و نمیتوانم بنشینم، باید بروم و بخوابم. بعداً بعضیها همین را برای ایشان دست گرفته بودند که آقا حاضر نیست یک ساعت از خوابش را کم کند. مردم غافل همیشه اهل بصیرت را سرزنش میکنند. آنها نمیدانستند که ایشان حاضر نبود حال نماز شبشان را از دست دهند و شب با کسالت در حضور خدا حاضر شوند و میخواستند توجّه و حضور قلب داشته باشند. ✍️محمدحسین واثقیراد 📚مصلح بیدار جلد اول، صفحهٔ ۳۶۱.
در جلسهای که رجال مذهبی و سیاسی از جمله آقای مفتح و برخی از گردانندگان حسینیه ارشاد حاضر بودند جلسهٔ مهمی بود و ظاهراً میخواستند برای دانشجویان خارج از کشور به مناسبتی پیام دهند؛نزدیک ساعت ۱۱ شب که جلسه به جای حساسی رسیده بود، آقای مطهری بلند شده و گفته بودند: من دیگر وقت خوابم گذشته و نمیتوانم بنشینم، باید بروم و بخوابم. بعداً بعضیها همین را برای ایشان دست گرفته بودند که آقا حاضر نیست یک ساعت از خوابش را کم کند. مردم غافل همیشه اهل بصیرت را سرزنش میکنند. آنها نمیدانستند که ایشان حاضر نبود حال نماز شبشان را از دست دهند و شب با کسالت در حضور خدا حاضر شوند و میخواستند توجّه و حضور قلب داشته باشند. ✍️محمدحسین واثقیراد 📚مصلح بیدار جلد اول، صفحهٔ ۳۶۱.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.