بریده‌ای از کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

-يك روز چهل و سه بار غروب آفتاب را تماشا كردم! و كمي بعد گفت: -خودت كه می‌دانی، وقتی آدم خيلی دلش گرفته باشد از تماشای غروب لذت می‌برد. +پس خدا ميداند آن روز چهل و سه غروبه چقدر دلت گرفته بوده.

-يك روز چهل و سه بار غروب آفتاب را تماشا كردم! و كمي بعد گفت: -خودت كه می‌دانی، وقتی آدم خيلی دلش گرفته باشد از تماشای غروب لذت می‌برد. +پس خدا ميداند آن روز چهل و سه غروبه چقدر دلت گرفته بوده.

8

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.