بریده‌ای از کتاب هری پاتر و سنگ کیمیا اثر جی. کی. رولینگ

بریدۀ کتاب

صفحۀ 269

زاری کنان صورتش را بین دست هایش گرفت و گفت :« همه ش ... تقصیر ... منِ ... خرفته! من به اون عوضی بدذات گفتم چه جوری از پشمالو رد بشه ! من بِش گفتم ! این تنها چیزی بود که نمی دونس و من بِش گفتم ! اگه مرده بودی چی ؟! اون هم به خاطر یه تخم اژدها ! من دیگه هیچ وقت با غریبه ها هم کلوم نمی شم ! حقمه از اینجا بندازنم بیرون و مجبورم کنن مث ماگل ها زندگی کنم!»

زاری کنان صورتش را بین دست هایش گرفت و گفت :« همه ش ... تقصیر ... منِ ... خرفته! من به اون عوضی بدذات گفتم چه جوری از پشمالو رد بشه ! من بِش گفتم ! این تنها چیزی بود که نمی دونس و من بِش گفتم ! اگه مرده بودی چی ؟! اون هم به خاطر یه تخم اژدها ! من دیگه هیچ وقت با غریبه ها هم کلوم نمی شم ! حقمه از اینجا بندازنم بیرون و مجبورم کنن مث ماگل ها زندگی کنم!»

8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.