بریده‌ای از کتاب بالادست (حل مشکلات پیش‌از‌آنکه رخ دهند) اثر میثم کاشی پور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 336

هنوز نمی‌دانیم چطور برنامه های موفق را گسترش دهیم. این حالت اساسا حالت طبیعی در علوم اجتماعی است. کار خیلی سختی است که بخواهید برنامه اجتماعی خاصی را پیدا کنید مثل رستوران‌های کی‌اف‌سی به شکلی موفق شعبه‌دار و زنجیره‌ای شده باشند. قطعاً دلیل خوبی برای این دشواری وجود دارد احتمالاً ۶ میلیارد انسان وجود دارد که می‌توان به خوبی یادشان داد چطور سیب زمینی سرخ کنند! چند نفر داریم که بتوان تحریکشان کرد تا یک دغدغه اجتماعی را عملیاتی کنند؟ برداشت خود من این است که این مشکل تا حد زیادی حل نشدنی است (اینکه برنامه‌های بسیار اندکی برای بهبود زندگی بشر هست که به اندازه مرغ سوخاری و لاته قابل باز تولید باشند. برنامه‌هایی که برای ارائه خدمات به مردم قائم به فردند. قطعاً رویکردهای سیستمی‌تر هم وجود دارد از تامین اجتماعی گرفته تا برنامه‌های فقرزدایی ) به همین خاطر در بخش اجتماعی در نهایت مجبور شده‌ایم از ذهنیت گسترش برنامه از طریق «کپی برداری نعل به نعل برنامه اصلی» عبور کنیم و به «ذهنیت مالکیت مشکل و تطبیق برنامه در موقع لزوم برای کسب نتایج» برسیم

هنوز نمی‌دانیم چطور برنامه های موفق را گسترش دهیم. این حالت اساسا حالت طبیعی در علوم اجتماعی است. کار خیلی سختی است که بخواهید برنامه اجتماعی خاصی را پیدا کنید مثل رستوران‌های کی‌اف‌سی به شکلی موفق شعبه‌دار و زنجیره‌ای شده باشند. قطعاً دلیل خوبی برای این دشواری وجود دارد احتمالاً ۶ میلیارد انسان وجود دارد که می‌توان به خوبی یادشان داد چطور سیب زمینی سرخ کنند! چند نفر داریم که بتوان تحریکشان کرد تا یک دغدغه اجتماعی را عملیاتی کنند؟ برداشت خود من این است که این مشکل تا حد زیادی حل نشدنی است (اینکه برنامه‌های بسیار اندکی برای بهبود زندگی بشر هست که به اندازه مرغ سوخاری و لاته قابل باز تولید باشند. برنامه‌هایی که برای ارائه خدمات به مردم قائم به فردند. قطعاً رویکردهای سیستمی‌تر هم وجود دارد از تامین اجتماعی گرفته تا برنامه‌های فقرزدایی ) به همین خاطر در بخش اجتماعی در نهایت مجبور شده‌ایم از ذهنیت گسترش برنامه از طریق «کپی برداری نعل به نعل برنامه اصلی» عبور کنیم و به «ذهنیت مالکیت مشکل و تطبیق برنامه در موقع لزوم برای کسب نتایج» برسیم

7

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.